با اعلام خبر احراز صلاحیتها علاوه بر خوشیها و دلخوردگیها شاید یکی از اصلیترین مسائل، میزان مشارکت در انتخابات باشد. چیزی که همواره به عنوان برگ برنده نظام اسلامی در محافل بین المللی و مدعیان دموکراسی و مردمسالاری در دنیا شناخته شده است. جای شبهه نیست که اعتماد مردم به نظام اسلامی و مشارکت پرشور در انتخابات، اولا موجب سنگینتر شدن بار مسؤولیت فرد منتخب و ثانیا به عنوان یک فرصت برای نظام اسلامی به شمار میرود.
اما مسئله اصلی آن است که مشارکت پرشور لزوما به معنای وجود رقابت میان تفکرات و افرادی با اختلافات عمیق و ریشهای در صحنه انتخابات نبوده و نیست؛ هر چند ممکن است در برخی مواقع افراد حاضر، رقابتهای این چنینی با هم داشته باشند.
تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی پر است از عرصههای تجلی مردم سالاری دینی که شاید کمتر جامعهای را بتوان نظیر آن یافت به گونهای که تقریبا به تعداد سالهای پس از پیروزی انقلاب، برخوردار از رقابت انتخاباتی بوده است. با یک نگاه اجمالی به این تاریخ میتوان به این مهم دست یافت که طی این سالیان، رقابت هرچند با حضور سلایق مختلف فکری و سیاسی برگزار میشده اما در نهایت رأی همگان در سبد نظام اسلامی تجمیع میشده است؛ فارغ از آن که شخص و جریان پیروز از کدام طیف باشد. خیلی از اوقات هم اتفاق افتاده که هر چند شخص یا جریان حاضر به ظاهر خود را پایبند به قانون و مبانی نظام اسلامی نشان دهد، اما به واقع موضعگیریها و رفتاری خلاف آن داشته و عملا به گونهای رفتار کند که دشمنان آشکار نظام اسلامی را به حمایت از خود فراخواند. در نهایت نیز همانها با پذیرفتن قواعد رقابت در چارچوب نظام اسلامی البته نوعی از یک رقابت درون نظام و درون گفتمانی را رقم میزدهاند.
آنچه شاید امروز در عرصه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شاهد آن باشیم گونهای عالیتر از یک رقابت درون گفتمانی و فارغ از جدلها و هیاهوهای بیهوده سیاسی باشد. به نظر میرسد نظام اسلامی به این سطح از بلوغ رسیده باشد که عرصه رقابت را میان کسانی تعریف کند که به تمامی مبانی و آرمانهای والای ملت از عمق جان پایبند بوده و تمام همّ خود را صرف نیل به آنها کنند، هرچند از حیث شیوه و روش با دیگری اختلاف نظر داشته باشند. شاید پس از سی و چهار سال، دیگر وقت آن رسیده باشد که در رقابتهای انتخاباتی بیش از آن که فرصتها و مباحث میان جریانهای مختلف، به اعتقاد یا عدم اعتقاد به مبانی و خطوط قرمز نظام از پیروی و تبعیت از اصل ولایت فقیه گرفته تا ایجاد رابطه با امریکا و به رسمیت شناختن اسرائیل و … بگذرد، صرف برنامهها و راهبردهای کلان و خرد برای رسیدن به پیشرفت و اعتلای ایران عزیز و نیل به اهداف سند چشمانداز شود. این گونه است که رشد و پویایی در نظام اسلامی به معنای کلمه محقق خواهدشد و افراد، فارغ از سیاسیبازی و باندگرایی صرفا به خاطر برخورداری از کارآمدی و توان اداره کشور و تکیه بر نظرات کارشناسی شده بتوانند بار مسؤولیت را به دوش کشند.
پس از اعلان احراز صلاحیتها، مسئله مشارکت همان چیزیست که این روزها به زعم برخی که تلاش میکنند با تمثیل آن به استادیوم خالی در صورت نبود هر یک از تیمهای استقلال و پیروزی، یک تهدید برای کشور به حساب آورند، میتواند سرآغاز فرصتهای بسیاری پیش روی ملت ایران باشد؛ عصر جدیدی از رقابتهای درون گفتمانی.