خبر حمله سفارت سعودی در تهران به سرعت در رسانه‌ها و محافل مختلف انعکاس یافت. عبارت های مختلفی هم درمورد حمله کنندگان به سفارت انجام شد که آن ها «افراطی»، «خودسر»، «نفوذی»، «احمق»، «وابستگان به جریان افراطی های شیعه» بودند که چنین کردند. روزنامه‌های زنجیره‌ای، رییس جمهور و حتی امام جمعه موقت تهران و فرمانده سپاه تهران بزرگ نیز علیه این اقدام موضعگیری کرده و آن را تقبیح نمودند. اما حقیقت ماجرا چیست و این عبارات تا چه میزان درست و دقیق هستند؟ چه می‌شود که عده ای در کشور حاضر می‌شوند این همه برچسب و توهین و ناسزا را به جان بخرند و دست به چنین اقداماتی می‌زنند؟ چه می‌شود که هر از چند گاهی یکی از سفارتخانه‌های خارجی به نحوی مورد هجوم مردم قرار می‌گیرد که دیگر کاری از دست نیروی انتظامی برنمی‌آید و سفارتخانه ها سقوط می کنند؟
برای رسیدن به پاسخ سوالات فوق، خوب است نگاهی به اوضاع تاریخی و اجتماعی حمله به سفارتخانه ها داشته باشیم:

الف) تسخیر سفارت امریکا (1358)

چرا دانشجویان پیرو خط امام در سال 58 به سفارت امریکا در تهران حمله کردند؟ انقلاب اسلامی با شعارهای ضداستکباری به پیروزی رسیده بود، اما دولت موقت با گرایش عمیقا لیبرال خود در مقابل امریکا از خود ضعف نشان می داد. عوامل امریکا در ایران به دنبال ضربه زدن به انقلاب اسلامی و سرنگون کردن آن بودند و اخبار روابط گروهک‌ها و باقی‌ماندگان رژیم پهلوی با سفارت امریکا به سرعت در میان انقلابیون می‌پیچید و همچنان دولت موقت در برابر امریکا مسامحه و ضعف به خرج می‌داد. در چنین شرایطی طبیعی‌ترین اقدام از سوی نیروهای انقلاب این است که ضعف دولت که هزینه سنگینی برای ملت فراهم آورده و انقلاب عزیز آنان را به خطر انداخته بود را مهار کرده و سفارت امریکا را به تعطیلی بکشانند. اگر درآن روزها دولت موقت به نمایندگی از ملت ایران دربرابر استکبار ایستادگی کرده و اقتدار به خرج می داد، هرگز مردم نیازی برای تسخیر سفارت امریکا احساس نمی کردند.

 

ب) تسخیر سفارت انگلیس (1389)

چرا دانشجویان و نیروهای انقلابی به سفارت انگلیس حمله کردند؟ در زمانی که اخبار متعددی از ترور و انفجار در جنوب شرق کشور به گوش می‌رسید، اخبار سراسری از حضور خودروهای سفارت انگلیس در سیستان و بلوچستان و ارتباطات مشکوک آنان سخن گفت. کماندوهای نیروی دریایی انگلیس به آبهای ایران تجاوز کردند و توسط سپاه به اسارت درآمدند. چند روز بعد اخبار سراسری اعلام کرد فرمانده یگان دریایی ایران که آنها را اسیر کرده از ترور در تهران، جان سالم به در برده است. اغتشاشات 88 علیه انقلاب عزیزتر از جانمان شکل گرفت و صدا و سیما تصاویر محاکمه عوامل سفارت انگلیس در دادگاه را نشان داده و از نقش مستقیم روباه پیر در توطئه‌ای بزرگ علیه ایران سخن گفت. دانشمندان هسته‌ای یکی پس از دیگری ترور شده و به شهادت می‌رسیدند و غربت آنان، غیرت مردم را به جوش می‌آورد. اما همواره برای مردم سوال بود که چرا علی رغم همه این اتفاقات، سفارت انگلیس در تهران تعطیل نمی شود و دائما مسئولان از لزوم گسترش روابط با انگلستان سخن می‌گویند. اخباری دال بر حضور پررنگ آقازاده‌ها – علی الخصوص حضرت مستطاب م.ه- در لندن و ارتباطات گسترده علمی، تجاری، سیاسی آنان با استعمار پیر در افواه پیچید که برخی نمایندگان مجلس نیز آن را تایید کردند.
در چنین شرایطی مردم به این نتیجه رسیدند که دولت و سیاستمداران دربرابر دشمنان ملت، از خودشان ضعف و سستی نشان می دهند. در سالروز شهادت شهید مجید شهریاری، دانشجویان و مردم انقلابی به سفارت انگلیس حمله کرده و آن را تسخیر نمودند. بر خلاف تسخیر سفارت امریکا، این یک اقدام نمادین و اعتراض آمیز به هر دو دولت انگلیس و ایران بود و به همین دلیل تسخیرکنندگان به راحتی سفارت را تخلیه کرده و در اختیار نیروی انتظامی قرار دادند.

 

ج) حمله به سفارت عربستان

ماجرای حمله به سفارت عربستان هم کاملا مشابه موارد قبلی است. تجاوز به کودکان ایرانی در فرودگاه جده، قتل عام حدود 500 زائر ایرانی در منا و همکاری نکردن جهت پیدا کردن مفقودان و انتقال اجساد به ایران، کشتار مردم بحرین و یمن و سوریه و عراق، حمایت از تروریستهای جنوب شرق کشور و مسائلی فراوانی از این دست، با اقدام متناسب و محکم دولت ایران مواجه نشده بود. اعدام آیت الله نمر، کبریتی بود بر انبار باروت غیرت مردمان ایران. حمله به سفارت عربستان بیش از آنکه اعتراض به دولت سعودی باشد، اعتراض به ضعف و سستی و رخوت مسئولین دولتی در داخل کشور است و دقیقا به همین دلیل است که رییس جمهور و بسیاری از مسئولین کشور بیش از آن که اعدام آیت الله نمر را محکوم کنند و علیه توحش سعودی ها موضع بگیرند، علیه مردمان ایرانی که به سفارت عربستان حمله کردند، موضع گرفتند. باید بپذیریم که اقدامات «خودجوش» از سوی «مردمان ایران» و از روی «غیرت» صورت گرفته و نمی‌توان با برچسب‌های «خودسر» و «نفوذی» و «تندرو» صورت مساله را پاک کرد. صورت مساله این است که چرا دولت نمی تواند نمایندگی ملت را بکند و مردم ناچار می‌شوند تا با اقداماتی خلاف عادات دولت ها، آرمان‌های‌شان را فریاد بزنند؟ چرا برخی دولت‌ها، حنجره ملت را نمایندگی نمی کنند؟ و چرا برخی می‌خواهند با برچسب و فرافکنی صدای ملت را خاموش کنند؟ حلقوم ها را می توان برید اما فریادها را هرگز…