انقلاب اسلامی و عرصه جدیدی به نام اقتصاد مقاومتی

امروزه جمهوری اسلامی در حوزه‌های اقتصادی خود با مسائل یا مفاهیمی مواجه است که به هیچ عنوان تاکنون چه در عرصه نظر و کتاب‌های درسی و چه در عرصه عمل و تجارب بشری مشابه و مابه‌ازای واقعی نداشته است. بنابراین خود انقلاب اسلامی مکلّف به نوآوری و ابتکار و نظریه‌پردازی و الگوسازی در این عرصه‌های جدید اقتصادی است. هر کشوری که علم استکبار‌ستیزی را برپا کند، نیازمند چنین الگوهایی است. یکی از این مفاهیم، «اقتصاد مقاومتی» است.

اگر تمام دانش انباشته و کتاب‌های مرسوم اقتصاد دنیا را مطالعه کنید، نظریه‌ای یا تجربه‌ای مدون و مکتوب درباره‌ی اقتصاد مقاومتی نخواهید یافت. در تمام متون و کتاب‌های اقتصاد، هیچ پیشینه‌ای نظری یا عملی از تحریم بانک مرکزی نخواهید دید و از آن‌جا که این امر تاکنون سابقه نداشته، چگونگی واکنش به آن هم امری بدیع است. حتی اگر مطالعاتی هم در این باره شده‌باشد، در طبقه‌بندی‌های محرمانه و امنیتی قرار گرفته و امکان دست‌رسی به آن برای کارشناسان معمولی وجود ندارد. نتیجه این‌که اقتصاددان انقلاب اسلامی نمی‌تواند از نظریه‌های متداول برای حل مشکل و مساله خود بهره بگیرد. لذاست که جنبش نرم‌افزاری و الگوی اسلامی–ایرانی اداره جامعه شکل بدیعی به‌خود می‌گیرد که الهام‌بخش جمیع ملت‌های آزاده خواهد‌بود.

چهار تعریف از اقتصاد مقاومتی

ابتدا لازم است که یک تبیین و تعریف علمی از اقتصاد مقاومتی ارائه دهیم. اقتصاد مقاومتی را می‌توان چهار گونه تعریف کرد و چهار الگو از آن یا ترکیبی از همه آن‌ها را در کشور به عنوان پروژه‌هایی ملی پی‌گیری کرد.

تعریف اول: اقتصاد موازی

اول اقتصاد مقاومتی به مثابه «اقتصاد موازی» است، یعنی همان‌طور که انقلاب اسلامی با توجه به نیازی که به نهادهایی با روحیه و عمل‌کرد انقلابی داشت و اقدام به تأسیس چنین نهادهایی مانند کمیته‌ی امداد، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و بنیاد مسکن کرد، امروز نیز باید برای تامین اهداف انقلاب این پروژه را ادامه داده و تکمیل کند چرا که به اقتصاد مقاومتی و به نهادسازی‌های مقاومتی در اقتصاد نیاز دارد که چه بسا ماهیتا از عهده نهادهای رسمی اقتصادی بر نمی‌آید. پس باید نهادهایی موازی برای این کارویژه ایجاد کند، یعنی ما در کشورمان به «اقتصادپِریم» نیاز داریم.

این امر البته به معنای نفی نهادهای مرسوم نیست. کما این‌که اکنون ما هم‌زمان از هر دو نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نهاد ارتش برای دفاع از انقلاب اسلامی بهره‌مندیم. این موضوع در دنیا و مدل‌های حکم‌رانی مرسوم در دنیا نیز مطلب غلط یا دور از ذهنی نیست و اتفاقا کشورهایی که از تجربه و توان حکم‌رانی بیش‌تری برخوردار باشند از نظام‌های چند لایه سیاست‌گذاری و اداره امور عمومی برخوردارند. به عنوان مثال می‌توانم از حضور هم‌زمان نهادهای دولتی، سازمان‌های مردم‌نهاد، خیریه و بنگاه‌های خصوصی در عرصه بهداشت و سلامت یا حتی عرصه دفاعی و امنیتی کشورهای توسعه‌یافته غربی نام ببرم.

البته مهم‌ترین مشکل این الگو این است که حسب نیازهای خاص انقلاب اسلامی و در عرصه‌ی اجرا با سوالات نوینی روبه‌رو خواهد‌بود، زیرا مثلاً هیچ تصوری از «بانک مرکزی موازی» در یک کشور و سامان‌بخشی به عرصه پولی- مالی کشور در دو لایه دولتی و عمومی وجود ندارد،‌ اما منطقا در مدل‌های اداره، نشدنی و غیرمعقول نیست.

تعریف دوم از اقتصاد مقاومتی

تعریف دوم از اقتصاد مقاومتی عبارت از اقتصادی است که در پی «مقاوم‌سازی»، «آسیب‌زدایی»، «خلل‌گیری» و «ترمیم» ساختارها و نهادهای فرسوده و ناکارآمد موجود اقتصادی خود است. یعنی اگر در رویکرد قبلی می‌گفتیم که فلان نهاد نمی‌تواند انتظارات ما را برآورده کند، در رویکرد جدید به دنبال آن هستیم که با بازتعریف سیاست‌های نهادهای موجود، کاری کنیم که انتظارات ما را برآورند. مثلاً در این تعریف ما از بانک مرکزی یا وزارت بازرگانی می‌خواهیم که کانون‌های ضعف و بحران را در نظام اقتصادی کشور شناسایی و خود را بر اساس شرایط جدید اقتصادی، تحریم‌ها یا نیازهای انقلاب اسلامی بازتعریف کنند و در نتیجه عمل‌کردی جهادی ارائه دهند. در مقام تمثیل می‌توان گفت این کار شبیه همان کاری است که «پتروس فداکار» با فروبردن انگشت خود در تَرَک دیواره‌ سد انجام داد، یعنی باید ترک‌های ساختاری دیوار نهادهای اقتصادی را ترمیم کنیم.

این مساله یعنی ترمیم و مقاوم‌سازی ساختارهای اجرایی و اداری کشور حسب نیازهای مختلف و مقتضیات زمان و مکان هم امری دور از ذهن نیست. کشورهای توسعه‌یافته نیز در برهه‌هایی از تاریخ اقتصادی خود مجبور به مقاوم‌سازی ساختارهای اقتصادی خود شدند. مثلا غرب بعد از دو شوک نفتی 1979 و 1983 اقدام به جای‌گزینی سوخت‌های فسیلی با سایر سوخت‌های نوین کرد، به‌طوری‌که امروزه با قیمت‌های بالای یک‌صد دلار نیز دچار شوک نفتی نمی‌شود. فقط نیازمند عزمی ملی برای اجرای چنین پروژه ملی و ارزشی هستیم.

تعریف سوم از اقتصاد مقاومتی

تعریف سوم از اقتصاد مقاومتی، متوجه «هجمه‌شناسی»،‌ «آفندشناسی» و «پدافندشناسی» ما در برابر آن هجمه است. یعنی ما باید ابتدا بررسی کنیم که مخالفان ما حمله به اقتصاد ایران و اخلال در آن را چگونه و با چه ابزارهایی صورت می‌دهند. بنابراین وقتی به اقتصاد مقاومتی دست یافته‌ایم که ابزارها و شیوه‌های هجمه دشمن را پیشاپیش شناخته باشیم و بر اساس آن‌ها استراتژی مقاومت خود را علیه آنان تدوین و اجرا کرده باشیم. بدیهی است تا آفند دشمن شناخته نشود، مقاومت متناسب با آن نیز طراحی و اجرا نخواهد شد.

اقتصاد زمینه‌ساز تمدن بزرگ اسلامی

چهارمین تعریف نیز این است که اساساً اقتصاد مقاومتی یک رویکرد کوتاه‌مدت سلبی و اقدامی صرفاً پدافندی نیست؛ بر خلاف سه تعریف قبلی که اقتصاد مقاومتی را یا پدافندی یا کوتاه‌مدت می‌دانستند، این رویکرد چشم‌اندازی کلان به اقتصاد جمهوری اسلامی ایران دارد و یک اقدام بلندمدت را شامل می‌شود. این تعریف هم که به نظر می‌رسد دور از دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب نیست، رویکردی ایجابی و دوراندیشانه است.

در این رویکرد ما در پی اقتصاد ایده‌آلی هستیم که هم اسلامی باشد و هم ما را به جایگاه اقتصاد اول منطقه برساند؛ اقتصادی که الهام‌بخش و کارآمد برای جهان اسلام و زمینه‌ساز تشکیل «تمدن بزرگ اسلامی» است. بدین معنا اساسا در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت،‌ یکی از مولفه‌های مهم الگو باید متضمن مقاومت و تحقق آن باشد. در این مقوله است که اقتصاد مقاومتی مشتمل بر اقتصاد کارآفرینی و ریسک‌پذیری و نوآوری می‌شود.

البته همه‌ی این چهار تعریف از اقتصاد مقاومتی به نوعی با هم رابطه‌ی عموم و خصوص مِن وجه دارند،‌ منتها برخی کوتاه‌مدت و برخی بلند‌مدت‌تر هستند و البته ترکیبی از استراتژی‌های مطلوب را نیز برای‌مان به تصویر می‌کشند.

 

شناخت موانع و نیازمندی‌ها

برای شناخت بسترها و زمینه‌های تحقق اقتصاد مقاومتی ابتدا باید به آسیب‌شناسی اقتصاد کشور و موانع و نیازمندی‌های تحقق اقتصاد مقاومتی پرداخت.

فرمان‌دهی هوشمند

اولین نیاز این است که مرکزیت و محوریتی برای فعالیت در عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی داشته باشیم. فعالان این عرصه باید بتوانند اطلاعات و دستاوردهای خود را در جایی به اشتراک بگذارند. فرمان‌دهی هوشمند و متمرکزی برای هدایت فعالیت‌های این حوزه و نیز شناسایی و آموزش نیروهای مستعد و مناسب برای فعالیت علمی و عملیاتی در این عرصه لازم داریم. افراد دغدغه‌مند و مراکز تحقیقاتی و اجرایی که به این موضوع ورود کرده‌اند، باید در شبکه‌ای فعال و موثر، از فعالیت‌های یک‌دیگر و مسائل جدید مطلع ‌شوند و سامانه‌ای پویا و هوشمند برای این مساله وجود داشته باشد.

البته طبیعی است که برخی تحقیقات هم گرفتار طبقه‌بندی‌های امنیتی شده و از دست‌رس خارج ‌شوند ولی باید لایه‌های متعددی از بدنه کارشناسی کشور سامان داد. مراکزی چون شورای عالی امنیت ملی که در این موضوع ورود خوبی داشته، باید با عنایت به مسائل فوق‌الذکر در کمک گرفتن از دیگر نیروها پویا و چابک باشد.

رصد اقتصادی

نیاز دوم آن است که فعالیت در عرصه‌ی اقتصاد مقاومتی نیاز به رصد و دیده‌بانی فضای اقتصادی داخلی و بین‌المللی و نیز گردآوری آمارهای دقیق ‌روزآمد دارد. بدون این دو، فعالیت برای تحقق اقتصاد مقاومتی امکان ندارد. ضمناً برای این‌که به این دو برسیم، به شاخص‌های بومی نیاز داریم تا میزان مقاومت و آسیب‌پذیری اقتصادمان را بر اساس آن‌ها شناسایی کنیم و بدانیم اقتصاد ما تا چه اندازه می‌تواند در برابر فشارها مقاومت کند و این سد اقتصادی چه میزان فشار را می‌تواند تحمل کند؟ اقتصاد غربی برای خودش شاخص دارد. ما به شاخص‌های بومی متناسب با مسائل بومی خودمان نیاز داریم؛ کاری که از جوانان ما به‌خوبی برمی‌آید.

شیوه زندگی مقاومتی

مساله سوم، ضرورت یک الگوی مشخص از شیوه‌ی زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی برای عموم مردم و به‌ویژه برای مدافعان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است، آن‌هایی که قائل به صحت و صدق ایده‌ی اقتصاد مقاومتی هستند. یعنی این‌که ما چه الگوی مشخصی را برای بدنه‌ای از مردم ارائه می‌دهیم که می‌دانند نیازها و مقتضیات انقلاب چه نوع سبک زندگی را می‌طلبد، اهل اسراف نیستند و به آموزه‌های مذهبی در این رابطه معتقدند؟ ابتدا باید دولت را در سبک اداره امور و سپس این بخش از مردم را به سبک زندکی متناسب با انقلاب تشویق و تایید کرد، تا بدین‌وسیله سبک زندگی متناسب با مقتضیات انقلاب را در جامعه پررنگ‌تر بکنیم.

وقتی یک شیوه‌ی زندگی را بر اساس سه‌گانه‌ی «اعتماد به‌نفس ملی، روحیه‌ی جهادی و پرهیز از لقمه‌ی حرام» طراحی کردیم، می‌توانیم به کارآمدی آن امیدوار باشیم. توجه به معنویت دینی در این سه‌گانه، نقشی اساسی ایفا می‌کند. البته طبیعی است که جنگ نظامی برای مردم ملموس و باورپذیرتر باشد، اما جنگ نرم‌افرازی این‌گونه نیست. بنابراین وجود روحیه‌ی جهادی منبعث از آموزه‌های دینی در آن سبک زندگی بسیار مهم و کلیدی است. در روایات ما این عبارت وجود دارد که اگر کسى در میدان جنگ نبوده باشد یا در دلش حدیث جهاد نخواند، با گونه‌اى از نفاق زندگى را ترک می‌کند.(1) این شور و حماسه زندگی مقاوم و جهادی را باید به عرصه عموم علاقه‌مندان انقلاب بکشیم تا چهره زندگی را از اتراف و بی‌تفاوتی بزداییم. این مهم باید در تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی اقتصادی متناسب با انقلاب اسلامی پی‌گیری شود و ما باید نظام تعلیم و تربیت اقتصادی خاص خودمان برای مقاومت اقتصادی و جهاد اقتصادی را تبیین، طراحی و سپس اجرا کنیم.

نظام آموزشی مقاومتی

مساله چهارم عبارت است از این‌که نظام آموزشی ما متناسب با اقتصاد مقاومتی عمل ‌کند. کارکرد نظام آموزشی آن است که کودکان و نوجوانان و جوانان یک کشور را متناسب با شرایط و نیازهای تاریخی آن برهه تربیت کند. اما متأسفانه در کشور ما این اتفاق به‌خوبی نمی‌افتد. به یک مثال از عمل‌کرد آمریکا در دشمن‌سازی اشاره می‌کنم. وزارت دفاع آمریکا کتابی را در 400 صفحه منتشر کرده که موضوعات امنیت ملی آمریکا را برشمرده و تعریف کرده‌است. مخاطبان کتاب هم عموماً معلمان دبیرستان‌های آمریکا هستند و از آن‌ها خواسته شده تا ضمن بحث‌های خودشان به این موارد هم اشاره کنند. یعنی آمریکایی که مشکل امنیتی با همسایگان خود ندارد و اساسا خودش بحران‌ساز برای دیگران است، با استفاده از نظام آموزش و پرورش خود کاری کرده که در ذهن جوانان و نوجوانان این کشور همواره دغدغه امنیت اقتصادی و دشمنان اقتصادی مطرح باشد.

حال این سؤال مطرح است که نظام آموزشی ما چه اندازه به دنبال جهادی بارآوردن مخاطبان خویش است و آیا اصلاً فکری برای این‌ دارد که فرزندان این مرز و بوم را جهادگر باربیاورد؟! ما نیاز داریم که از سطح پیش‌دبستان برای این مساله برنامه داشته‌باشیم. ما به شعر و داستان و کاریکاتورهایی احتیاج داریم که کودکان‌مان را به این سمت هدایت کند. بنابراین توجه به نظام آموزشی و تربیتی در این عرصه بسیار مهم است.

نظام رسانه‌ای مقاومتی

مورد پنجم، نظام رسانه‌ای و تبلیغاتی ما برای رواج آموزه‌های اقتصاد مقاومتی است. ما به نظام تبلیغاتی هماهنگ و منسجمی احتیاج داریم که بتواند این آموزه‌ها را از طریق رسانه‌های رسمی و غیررسمی مختلف، به‌خوبی و در بسته‌بندی‌های مناسب به مردم عرضه کند؛ همان‌گونه که در دوران دفاع مقدس به هر حال دستگاه‌هایی مسئول آن بودند و برای آن فکر می‌کردند. بنابراین ما باید از ظرفیت همایش‌ها، سخنرانی‌ها، اینترنت، شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی و حتی مجالس مذهبی و هیئات برای رسیدن به این مقصود استفاده کنیم.

بدیهی است اقتصاد مقاومتی بر پایه و اساس سرمایه معنوی افراد و جامعه استوار است. بدون معنویت و سلامت معنوی مقاومت شکننده است. مثال مهم اقتصادی در این زمینه، پرهیز از لقمه‌ حرام است. لقمه‌ حرام هر الگویی را که از شیوه‌ زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی ارائه بدهید، بی‌استفاده و بی‌فایده می‌کند. کسی که شکمش از حرام پر باشد، پای هیچ مبارزه و مقاومتی حاضر نخواهد شد. لقمه‌ حرام مانند یک ویروس کشنده و خطرناک است که ایمنی دستگاه تشخیص و عمل‌کرد افراد را به‌کلی نابود می‌کند. لذا یکی از اهداف اساسی ما باید این باشد که مسیر لقمه‌های حرام و میزان آن را در اقتصاد کشورمان بررسی و با کانون‌های آن به‌شدت مقابله کنیم.

استقامت در واکنش سریع

مساله‌ ششم، امکان واکنش سریع نظام اقتصادی ما در برابر حملات اقتصادی است؛ این‌که چقدر توان واکنش به کنش‌ها و حملاتی را داریم که به نظام اقتصادی ما وارد می‌شود و چقدر می‌توانیم در این واکنش سریع استقامت داشته باشیم. اگر بحرانی پیش آید، تا چه میزان می‌توانیم مصارف کشور را پایین بیاوریم؟ مردم تا چه اندازه و در چه مدتی می‌توانند خودشان را با این تغییرات هماهنگ کنند؟ قوت‌های ما در این زمینه باید تکمیل و ضعفهای‌مان ترمیم شوند.

اقتصاد مردمی

مساله‌ هفتم، ایفای نقش پررنگ مردم در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی ماهیتا اقتصادی مردمی است. دوباره به تعاریف ابتدای بحث برمی‌گردیم؛ اگر قرار باشد ما اقدام به نهادسازی‌های موازی در اقتصاد مقاومتی کنیم، هیچ لزومی ندارد که این نهادسازی را دولت انجام دهد، بلکه ضروری است که مردم وارد این عرصه شوند تا از ورود رانت‌خوارها به اقتصاد جلوگیری کنند. الان که بحث تحریم‌ها و مشکلات مبادله‌ی پول مطرح است، نهادهای اقتصادی مردمی و سازمان‌های مردم‌نهاد می‌توانند نقش بسیار پررنگ و تعیین‌کننده‌ای داشته باشند. اگر ما فضا را برای حضور جوانان مؤمن و خلاّق ایران اسلامی در عرصه‌ی اقتصادی فراهم کنیم، قطعاً تحولات مثبتی را در این عرصه شاهد خواهیم بود.

در زمان جنگ جهانی دوم، اقتصاددان‌های معروف آمریکا در واحد اقتصادی وزارت دفاع این کشور برنامه‌ریزی کرده‌اند که چگونه می‌توانند از شرایط کنونی و ظرفیت‌های موجود مردمی برای جنگ استفاده کنند. به عقیده‌ من، ما نیاز داریم که یک بار مهارت‌های مردم خودمان را کاملاً رصد کنیم تا دریابیم که در روز مبادا مهارت چه کسانی برای این کشور به کار می‌آیند و اگر کسانی چند مهارت دارند، کدام مهارت‌شان در اولویت استفاده قرار بگیرد.

به گمان من برای این‌که عملیات جهاد اقتصادی ما موفق باشد، باید بازیگران اصلی این اقتصاد را نه به صورت کلی، که کاملاً جزیی تعیین کنیم. یعنی تقسیم‌بندی خود را از حالت مردم و مسئولان به یک تقسیم‌بندی تخصصی تبدیل کنیم که شامل اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، دانشجویان، طلاب، دانش‌آموزان، معلمان و زنان خانه‌دار و همه‌ اقشار دیگر باشد.

دولت و فعالان اقتصادی

مساله‌ هشتم، لزوم توجه و دل‌جویی و حمایت دولت از مردم و فعالان اقتصادی است. اگر دولت در شرایط عادی از فعالان اقتصادی، از کشاورزان، کارگران و کارمندان حمایت کند، آن وقت می‌تواند انتظار داشته باشد که آن‌ها هم در روز مبادا به کمک کشور بیایند. اما اگر دولت، آن‌ها را رها کند و به مشکلات آن‌ها اهمیتی ندهد و فقط به فکر خود باشد، دیگر توانی برای مقاومت در این اقشار نمی‌ماند که بخواهند در روز مبادا مقاومت کنند؛ چنان‌چه حضرت امیرالمؤنین علیه‌السلام در نامه‌شان به مالک اشتر به این معنا اشاره کرده‌اند.(2)

فرصت‌های جهانی

نکته‌ نهم، تحرک دستگاه دیپلماسی کشور برای فعال کردن ظرفیت‌های بالقوه و فرصت‌های جهانی در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی در شبکه‌ای پویا از اقتصاد جهانی معنا می‌شود. کشف، به‌کارگیری و ساخت این ظرفیت شبکه بر عهده ماست. جهانی شدن اقتصاد موجب شده تا مقاومت اقتصادی نیز تعاریف جدید به‌خود بگیرد،‌ لذا ما نیازمند بازیگرانی خاص در عرصه اقتصاد جهانی و بازی در لایه‌های مختلف آشکار و پنهان آن هستیم. هم‌چنین لازم است تا گردآوری و استفاده از تجارب اقتصادی دیگر کشورها در زمینه‌های مشابه را مجدانه پی‌گیری کنیم. به هر حال ممکن است هر کشوری در یک برهه‌ای با مشکلات اقتصادی مواجه بوده باشد. اگر دستگاه دیپلماسی کشور این تجربیات را گردآوری کند و در اختیار فعالان و محققان اقتصادی بگذارد، این مساله برای اقتصاد کشور بسیار راه‌گشا خواهد بود.

گفتمان‌سازی

نکته‌ دهم و پایانی، لزوم تبدیل بحث اقتصاد مقاومتی به گفتمان رایج در دانشگاه‌ها، مراکز علمی و مجامع مذهبی است. همین صحبت کردن و گفت‌وگو پیرامون این موضوع و توجه به ابعاد مختلف آن، در سرعت حرکت به سمت تحقق اقتصاد مقاومتی تأثیری به‌سزا خواهد داشت. این مساله باید در کلاس‌های درس و پروژه‌های علمی از محققان و نخبگان خواسته شود و از سوی استادان اقتصاد که درد دین دارند و یا حداقل آزاده و میهن‌دوست‌اند جدی گرفته شود.

مجموعه این مطالب درآمدی بود بر مساله اقتصاد مقاومتی جهت آغاز بحث‌های علمی و البته مطلب قابل پی‌گیری در هر بند نیازمند تفصیل و نقشه راهی مشروح است که با پی‌گیری دستگاه‌های مسوول در هر بخش ان‌شاءالله ادامه می‌یابد.

پی‌نوشت‌ها:

1. صحیح مسلم، ج 3، ص 1517: مَن لَم یَغزُ و لَم یُحَدِّث نَفسَهُ بِغَزوٍ ماتَ عَلی شُعبَهٍ مِنَ النِّفاق

2. نهج‌البلاغه، نامه‌ 53؛ نامه‌ حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مالک اشتر: اینک سفارش مرا در حق بازرگانان و پیشه‌وران بپذیر و درباره‌ آن‌ها به کارگزارانت ‌نیکو سفارش کن؛ خواه آن‌ها که بر یک جای مقیم‌اند و خواه آن‌ها که با سرمایه‌ی خویش‌ این سو و آن سو سفر کنند و با دست‌رنج‌ خود زندگی نکند. زیرا این گروه، خود مایه‌های منافع‌اند و اسباب رفاه و آسودگی و به دست آورندگان آن از راه‌های دشوار و دور و خشکی و دریا و دشت‌ها و کوهساران و جای‌هایی که مردم در آن جای‌ها گرد نیایند و جرات رفتن به آن جای‌ها ننمایند. اینان مردمی مسالمت‌جوی‌اند که نه از فتنه‌گری‌هاشان بیمی هست و نه از شرّ و فسادشان وحشتی. در کارشان نظر کن، خواه‌ در حضرت تو باشند یا در شهرهای تو. با این همه بدان که بسیاری از ایشان را روشی ‌ناشایسته است و حریص‌اند و بخیل. احتکار می‌کنند و به میل خود برای کالای خود بها می‌گذارند. با این کار به مردم زیان می‌رسانند و برای والیان هم مایه‌ی ننگ و عیب ‌هستند. پس از احتکار منع کن که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از آن منع کرده است و باید خرید و فروش به‌آسانی صورت گیرد و بر موازین عدل، به گونه‌ای که در بها، نه ‌فروشنده زیان بیند و نه بر خریدار اجحاف شود. پس از آن که احتکار را ممنوع‌داشتی، اگر کسی باز هم دست ‌به احتکار کالا زد، کیفرش ده و عقوبتش کن تا سبب ‌عبرت دیگران گردد، ولی کار به اسراف نکشد.