به گزارش بسیجی سو، سید مجتبی موسوی بیوکی، مسئول واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام، در یادداشت اخیر خود مطلبی را در باب مولفه های سینمای انقلاب اسلامی نگاشته است و در آن به خوب نبودن حال سینمای کشور اشاره می کند.

وی معتقد است هنوز تحلیل متقن و تصمیم واحدی به عنوان یک استراتژی حکومتی، برای هنری مثل سینما وجود ندارد و هنوز وقت بسیاری از جلسات نقد و بررسی وضعیت سینما، بر سر دعوای بین خصوصی و دولتی بودن سینما، تعهد و یا آزاد بودن آن، دینی و یا ملی بودن و یا اصلا فراحکومتی بودن آن تلف می شود، و هنوز یک سوال اساسی برای قشر متعهد حزب اللهی در نظام اسلامی وجود دارد؛ تناسب سینما با دین و انقلاب اسلامی چیست؟ متن کامل این نوشته را می توانید در زیر بخوانید:

سینما را خدا آزاد خواهد کرد…

به نام خدا…

تأملی در باب مؤلفه های سینمای انقلاب اسلامی

«من نگاه مى‌کنم، مى‌بینم که در محیط کار فرهنگى ما به‌عنوان اسلام، کار خیلى کمى انجام مى‌گیرد. فرض بفرمایید وزارت ارشاد نمى‌آید اعلان کند که من مى‌خواهم «سینماى اسلامى» درست کنم! مگر ما از چه خجالت مى‌کشیم؟! یک روز در این دنیا کسانى بودند که از گفتن «بسم‌الله» و از بردن نام اسلام، خجالت مى‌کشیدند؛ ما آمدیم اسلام را در دنیا سکه‌ى رایج و نرخ شاه‌عباسى کردیم. حالا خجالت بکشیم از این‌که بگوییم سینما و تئاتر اسلامى مى‌خواهیم؟! چرا اعلان نمى‌کنند؟ صریحاً بگویند که ما مى‌خواهیم سینمایمان را اسلامى کنیم.»[۱] مقام معظم رهبری(مدظله العالی)

خداوند در قرآن کریم در آیه ۴۶ از سوره سبأ این گونه می فرماید: «بگو من شما را فقط و فقط به یک چیز اندرز می دهم و آن اینکه به خاطر خدا تک تک و یا دو به دو قیام کنید، سپس بیندیشید و تفکر کنید….[۲]» خداوند در این آیه قیام کردن برای خدا را مقدم بر تفکر می داند. به عبارتی عمل را مقدم بر تفکر می داند. حضرت امام روح الله نیز در سخنرانی های قبل از انقلاب خود، با عنایت به این آیه، بر این مهم بسیار تاکید فرموده اند.

انقلاب اسلامی ایران یک اقدام خود جوشانه و تحت یک رهبری مدبرانه، به مثابه یک عمل به شدت انقلابی صورت گرفت. و حالا سی و سه سال است که از انقلاب اسلامی ایران می گذرد. سی و سه سال انقلاب و سی جشنواره فیلم. سی جشنواره فیلم برپا شده است اما حال سینما هنوز خوب نیست. هنوز تحلیل متقن و تصمیم واحدی به عنوان یک استراتژی حکومتی، برای هنری مثل سینما وجود ندارد و هنوز وقت بسیاری از جلسات نقد و بررسی وضعیت سینما، بر سر دعوای بین خصوصی و دولتی بودن سینما، تعهد و یا آزاد بودن آن، دینی و یا ملی بودن و یا اصلا فراحکومتی بودن آن تلف می شود، و هنوز یک سوال اساسی برای قشر متعهد حزب اللهی در نظام اسلامی وجود دارد؛ تناسب سینما با دین و انقلاب اسلامی چیست؟ انگار نوبت تفکر است؛ ثم تتفکروا…

چند وقتی است که مقام معظم رهبری بحث الگوی پیشرفت را جزء مباحث اساسی صحبت های خود به قشرهای نخبه جامعه، ارئه می دهند. اهمیت این مبحث تا آنجاست که علاوه بر صحبت های مکرر ایشان در این باره- که اولینش در سال ۷۱ بود- می بینیم که اولین نشست های تخصصی در این باره، زیر نظر مستقیم شخص رهبری و با دستور و دعوت مستقیم ایشان انجام می گیرد. اینکه ایران به عنوان تنها نظام و حکومت اسلامی شیعی در دنیا می بایست با چه الگویی اداره گردد؟ الگوی حکومتی و پیشنهادی اسلام در تمام زمینه ها اعم از علم، هنر، شیوه حکومت داری، فرهنگ، اقتصاد و … چیست؟ و جمهوری اسلامیِ وقت چه مناسبتی را با این نوع مدل اسلامی دارد. در واقع می بایست برای جمهوری اسلامی یک الگوی منظم و تشکیلاتی جهت پیشرفت نوشت و بر اساس این الگو حرکت کرد. امروزه این مهم به عنوان یک حقیقت علمی در مباحث فرهنگ و ارتباطات توسعه مطرح می گردد که الگوی پیش ساخته ی تمدن غرب، نسخه ی واحدی برای توسعه و پیشرفت تمام کشورها نیست. چه اینکه امروزه دیگر کسی به نظریه اشاعه فرهنگی و مدرنیزاسیونی که در دهه ۶۰ میلادی مبنی بر غربی سازی تمام دنیا در توسعه فرهنگی مطرح شد، اعتقادی ندارد. مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «پیشرفت براى همه‌ى کشورها و همه‌ى جوامع عالم، یک الگوى واحد ندارد. پیشرفت یک معناى مطلق ندارد؛ شرائط گوناگون – شرائط تاریخى، شرائط جغرافیائى، شرائط جغرافیاى سیاسى، شرائط طبیعى، شرائط انسانى و شرائط زمانى و مکانى – در ایجاد مدلهاى پیشرفت، اثر میگذارد. ممکن است یک مدل پیشرفت براى فلان کشور یک مدل مطلوب باشد؛ عینا همان مدل براى یک کشور دیگر نامطلوب باشد… مبانى معرفتى در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب تأثیر دارد. هر جامعه و هر ملتى، مبانى معرفتى، مبانى فلسفى و مبانى اخلاقى‌اى دارد که آن مبانى تعیین کننده است و به ما میگوید چه نوع پیشرفتى مطلوب است، چه نوع پیشرفتى نامطلوب است.{۳}

مقام معظم رهبری به عنوان اندیشمندی بزرگ، که سکانداری انقلاب اسلامی را بر عهده دارند، این مباحث مهم را به صورت تفصیلی پس از سی سال از بوجود آمدن انقلاب اسلامی بیان می کنند. اکنون نیز پس از گذشت سی سال از گذشتن جشنواره فیلم فجر و سینمای حرفه ای بعد از انقلاب نیز می بایست به طرح بحث هایی دقیق  و اینچنینی پرداخت.  شهید سید مرتضی آوینی نیز در مقاله ای در مورد سینما اینگونه عرصه آینده سینمای انقلاب را توصیف می کند: «آینده‌ی انقلاب اسلامی در همه‌ی وجوه توسط کسانی محقق می‌شود که اسلام را بشناسند و مهم‌تر از شناختن، با جان و دل بدان پیوسته باشند. پس اجازه دهید که امید ما برای آینده‌ی سینمای ایران جز به هنرمندان مؤمن خط‌شکن نباشد که نباشد. امام بت‌شکن بود و بسیجی‌ها به تبعیت از ایشان، خط‌شکن؛ و سینمای متعهد ما نیز باید خاکریزهای تثبیت‌شده‌ ی سینمای غرب را بشکند و راهی تازه باز کند. راه ما از آنجا که غربی‌ها رفته‌اند و می‌روند نمی‌گذرد و باید متوقع بود که اگر افق‌هایمان با یکدیگر متفاوت است، راه‌هایمان نیز متفاوت باشد؛ روش‌هایمان نیز».{۴}

به راستی الگوی پیشرفت برای سینمای انقلاب اسلامی ایران چیست و می بایست چه مؤلفه هایی در آن حاکم باشند؟ در این نوشتار سعی شده است تا ضمن پرداختن به یک طرح بحث کلی در این باب، نگاهی تفصیلی تر به مسئله ماهیت سینما و تناسب آن با انقلاب اسلامی نیز صورت گیرد.

معمولا در جامعه ما و در جمع های حزب اللهی و انقلابی، هنگامی که بحث از سینما می شود، نگاه ها منعطف می گردد به کاربرد سینما. در واقع این مهم به بحث گذاشته می شود که آیا سینما اصلا ابزار مناسبی برای تبلیغ دین هست یا نه؟ این در حالی است که صحبت کردن از این مهم، یک پیش نیاز اساسی دارد، و آن بحث در مورد ماهیت سینماست؛ آیا سینما ماهیتی دینی دارد یا نه؟ و یا اگر ندارد، می توان سینمایی با ماهیت دینی تعریف کرد و یا خیر؟ چرا که اساسا اگر پاسخ بدین سوال ها، مشخص نگردد و یا جواب مطلقا منفی باشد، دیگر بحث از کاربرد سینما در تبلیغ دین بی معنی است و سینما را فقط باید محدود کرد به ابزاری صرفاً برای تفنن. چه اینکه این نگاه، نگاهی پر طرفدار در دنیای مدرن به سینما می باشد. اما سوال این است که اگر به واقع سینما را صرفا ابزاری برای تفنن بدانیم، آیا جایگاه بلند آن در نظام جمهوری اسلامی، که کانون بسیاری از توجهات می گردد و سالیانه خرج های هنگفتی در معاونت های دولتی برای ساخت فیلم ها و جشنواره های فیلم می گردد، کمی عجیب نیست؟ این که سینما را فقط برای تفنن و جذبِ تماشاگر بدانیم، خود جای بحث بسیار دارد. شهید سید مرتضی آوینی در مقاله ای از مجموعه مقالات سینمایی خود می گوید:« سینمای امروز ماهیتاً در خدمت «تفنن» در آمده است و بنیان همه‌ی قواعد متعارفی که در سینما وجود دارد بر همین اصل است.[۵]» این در واقع ماهیت سینمای امروز است . سوال اصلی اینجاست که آیا این ماهیت قابلیت تطابق با مباحث دینی را دارد؟ و اگر جواب منفی است دیگر آیا نسبتی بین سینما و فرهنگ جمهوری اسلامی می ماند؟ تمام این پاسخ ها را باید در بحث از ماهیت سینما جست.

در حدیثی از امام صادق(ص) نقل شده است که«کونوا دعاه الناس بغیر ألسنتکم لیروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع[۶]» ترجمه این حدیث چنان است که:«مردم را بدون زبانتان بطرف ما بخوانید، آنها اگر از شما عبادت، راستى و ورع را دیدند متوجه ما مى‏شوند.» نکته مهم این حدیث این عبارت می باشد: «لیروا منکم…» یعنی «تا اینکه آنها از شما ببیند…» در واقع این حدیث اهمیت نمایش دادن در کار فرهنگی را می رساند که دیدن از شنیدن برای مخاطب موثر تر است و به تبع آن نشان دادن یک عمل، بهتر و موثر تر است از سخن گفتن و به عبارتی دیگر، توصیف، اولی است بر توصیه.

اما سوال بعدی این است که چه نوع عملی؟ با چه نوع عملی می بایست این مهم را نشان داد و مردم را به ایمان دعوت کرد؟ یک عمل خام و صرفا تنهاً در یک صفحه ی سفید، آیا می تواند اثر گذاری ای در خور حال مخاطب داشته باشد؟ و یا اینکه آیا یک عمل تنها و بدون هیچ گونه امتحان و بلاء در نزد خداوند ارج و قربی دارد؟

خداوند در آیه دوم از سوره عنکبوت می فرماید:« آیا مردم پنداشته‏اند که چون بگویند: ایمان آوردیم، رها شوند و دیگر آزمایش نشوند؟[۷]» این نشان از این است که عمل و ایمان یک فرد، بدون امتحان و بدون اینکه در شرایط خاص سنجیده شود، به تنهایی ارزش و فایده ای ندارد. این بلاء و آزمایش، که خداوند ماهیت خلقت را نیز بدان وابسته می داند[۸]، در واقع همان چیزی است که ما در قواعدِ «داستان» به آن می گوییم «تعلیق»؛ و در واقع سخن امام صادق (ع) را اینگونه می توان تأویل نمود که: «مردم را در طی عملی که در پیچ و خم های یک داستان، خودشان را نشان می دهند، به دین دعوت کنید» بدان معنا که برای مثال، حسادت، کبر و غرور و … را در سر کلاس اخلاق نمی توان به خوبی نشان داد و بررسی کرد، و از آن طرف ویژگی های خوب را هم. سینما اما می تواند. در واقع باید گفت که سینما محل دیدن قیافه و قواره نیست، بلکه سینما تصویرگر کنش ها و واکنش های شخصیت هایی است که در موقعیت های مختلف و خاصی قرار دارند. شهید آوینی درباره اهمیت داستان در فیلم و الویت آن نسبت به المان های تصویری می گوید: «تلاش‌هایی که خواسته ‌اند نقش داستان را در فیلم انکار کنند و آن را به تصویر محض مبدل سازند توفیق نداشته ‌اند و سینما اکنون همین است که هست: تصویر متحرکی که در خدمت بیان داستان درآمده»[۹].این تعریف و خاصیت اصلی سینماست که در واقع همانطور که گفته شد، با ماهیت دین نیز قابلیت تطابق دارد. نتیجه آن که از این منظر، سینما ماهیتاً خیلی به درد دین می خورد، ولی سوال دیگر اینجاست که چه کسی دین را با استفاده از این ظرفیت شناخته است؟!

این نوع نگاه، سینما را مبتنی بر داستان می کند، هر چند که نحوه نمایش و تصویربرداری، کادر بندی ها و … نیز در ساخت فیلم، بسیار مهم است و می توان مفاهیم عمیق داستانی را به کمک آن ها در فیلم نمایش داد. اما ایده ی اصلی را داستان می سازد و شخصیت پردازی نیز به عنوان یک عنصر لازم، می بایست به بهترین نحو، برای همذات پنداری صحیح مخاطب با داستان که نتیجه آن تاثیر گذاری فیلم بر روی مخاطب است، به کار گرفته می شود. شهید سید مرتضی آوینی درباره چگونگی تأثیر داستان در فیلم این توضیح را نیز می دهد که:«نوع رابطه‌ای که سینما با انسان امروز برقرار میکند هرگز نظیری درتاریخ نداشته است. تماشاگر سینما در «توهمی از یک واقعیت» غرق میشود و در یک «بازی شبیه زندگی» شرکت میکند، بی آنکه رنج‌های آن زندگی دامن او را بگیرد. تماشای ریزش برف برای آن که از پشت پنجره‌ی یک اتاق گرم بدان مینگرد بسیار زیباست، اما برای آن که خانمانی ندارد تا بدان پناه ببرد، چطور؟ پس «داستان فیلم» نقش اساسی دارد، اگرچه این داستان نهایتاً باید از طریق تصویر بیان شود.{۱۰}

از طرفی، داستان یک ماهیت عبرت آموزی برای مخاطب نیز به دنبال دارد. مفهوم قصص در قرآن  و نیز داستان هایی که در قرآن کریم ذکر شده است، بیشتر به این نگاه مرتبط می باشد. چنانکه عبارت «فاعتبروا» بسیار در قرآن ذکر شده است. در مقاله جذابیت در سینما، آوینی این مطلب را به صورت دقیق موشکافی می کند که:«وقایع نیز مهره‌هایی هستند که با توجه به «نتیجه داستان» انتخاب شده‌اند و این رشته‌ی واحدی است که آنها را به یکدیگر پیوند داده. با نظر کردن دراین مجموعه، ناظر همه‌ ی حیات را پیش چشم دارد؛ از آغاز تا انجام، از مبدأ تا معاد، این میتواند «عبرت‌آموز» باشد. انسان نیز محتاج عبرت‌ آموزی است، اگرنه خود را در پیچاپیچ زمان گم می کند. نه آنکه زمان پیچاپیچ باشد، بل انسانی که با تفکر تجریدی و حکمت اُنس ندارد، زمان را همچون لابیرنتی مییابد و هزار پیچ، خود را، گمگشته ‌ای که راهی به بیرون باز نمی یابد.»{۱۱}

بحث بعدی ای که می توان در باب ماهیت سینما، مطرح کرد، سرگرمی است. سینما ماهیتاً سرگرم کننده است. به هر طریقی مورد استفاده قرار بگیرد، فرقی نمی کند، ماهیت سینما برای سرگرمی افراد است. سؤال اصلی در اینجاست که جایگاه مسئله سرگرمی در دین چیست؟ آیا سرگرمی در دین نیز یک جایگاه ماهوی دارد و یا به عنوان یک عنصر زائد و در بهترین حالت مباح به آن نگریسته می شود؟

برای توضیح این مطلب باید گفت که سرگرمی، به ذاته مذموم نیست. البته پیداست که سرگرمی ای که نهایتی جز تفنن و هرزگی نداشته باشد، در دین، تایید شده نیست، اما این بدان معنا نیست که کل مفهوم سرگرمی را زیر سؤال ببریم؛ سرگرمی هایی که نهایتش کمال است. اینگونه سرگرمی هاست که اسلام نه تنها آنها را مذموم نمی داند، بلکه اصلا به صورت توصیفی، آنها را مورد مدح قرار می دهد. آن کس که سرگرم عبادت می شود، آنچنان غرق در خدا و عبادت می شود که اگر تیر و خار را هم از پایش بیرون بکشی متوجه نمی شود.{۱۲}

تماشاگر با دیدن فیلم، به میزان جذابیت موجود در فیلم، با هم ذات پنداری با شخصیت های اصلی فیلم، در آن استغراق می یابد و به نوعی از خود بی خودی و الیناسیون[۱۳] دچار می شود. او در واقع خود را در جای شخصیت اصلی داستان می بیند و موقعیت های پیش آمده برای  او را در مقابل خود می پندارد. در واقع کارکرد اصلی فیلم در همین سرگرم کردن و از خود بی خود کردن مخاطب است. مخاطب در ورای این از خود بی خودی و الیناسیون در انتهای فیلم، به یک نوع خود آگاهی می رسد. و حال اینکه تاثیر این خود آگاهی و خود بیداری در مخاطب چگونه انجام شود، بستگی به هنر فیلم ساز دارد و پیام او. سینما می تواند با این تکنیک، یک انسان را تا مرز هرزگی بکشاند و از طرفی نیز می تواند یک انسان هرزه را با مفاهیم عالی سرگرم کند و در نهایت او را به خود آگاهی و خود بیداری فکری و دینی برساند. این ویژگی سینماست که آن را از هنر های دیگر به شدت متمایز می کند و به آن، علاوه بر ماهیت هنری، ماهیت رسانه ای نیز می دهد. در واقع اگر امروزه در جمع های مختلف، بحث از سینما به مثابه یک ابزار تبلیغی می گردد، به خاطر همین ویژگی سینماست.

پس این سرگرمی نیز اگر دارای جهت عالی باشد، نه تنها با ماهیت دین منافاتی ندارد، بلکه دین، در واقع تایید کننده این نوع نگاه در تبلیغ است. اما این جاذبه ها نباید جاذبه های صرفاً فانتزی و نمایشی باشند. بسیاری از جاذبه های مورد استفاده در فیلم های غربی، جاذبه های غیر مجاز و منافی کمال است. جاذبه هایی که با تحریک غریزه تماشاگر و به عبارتی تحریک نقاط ضعف  وی بوجود می آید. مثلا یک فیلم وحشتناک، قوه وهمیه تماشاگر را تحریک می کند و باعث بهم خوردن تعادل روانی او می شود. و یا  فیلمی دیگر، باعث تحریک قوای شهوانی تماشاگر و برهم زدن تعادل روانی وی، به بهانه جذابیت می شود. و یا در فیلم های اکشن، قوه غضبیه و در فیلم های کمدی، قوه اعجاب و شگفت انگیزیِ تماشاگر مورد هدف واقع می شود. این نوع جذابیت، با ماهیت دین کاملا مغایر است. فلسفه ی نزول دین، به کمال رساندن تمام قوای غریزی و فطری افراد، حول محور عقل و تعادل می باشد، و نه تحریک بیجای یکی از نقاط ضعف تماشاگر و برهم زدن تعادل درونی وی.

آوینی در این باره می گوید:« امروزه در سینما سوءاستفاده از گرایش‌ های غریزی وجود حیوانی بشر امری است مجاز و بسیار رایج. باعنایت به آنچه امروز در جهان می گذرد، سینما و تلویزیون ایران الحق که عفیف‌ترین و نجیب‌ترین هستند، اما بسیارند کسانی که برای عفت و نجابت در سینما شأنی قائل نیستند؛ مقصودم کسانی هستند که «وجود حیوانی بشر» را از «حقیقت انسانی او» تمییز نمیدهند…   بعضیها چنین میاندیشند که ضرورت مخاطبه با ضعف‌های بشر از لوازم ذاتی سینماست و به عبارت دیگر، سینما هرگز نمیتواند روی خطاب خویش را از ضعف‌های بشری بگرداند. در حد افراط، آنان رسالت سینما را همین میدانند: فریب دادن تماشاگر و کشاندن او به دامی از جاذبه‌های پست و غفلت‌زدگی و از خودبیگانگی، با ایجاد تفنن و تلذذ{۱۴}

 در حقیقت، امروزه سینما و فلسفه ی آن تا حدود بسیار زیادی، به این نوع جذابیت وابسته است. امروزه در بسیاری از فیلم ها، حتی فیلم های کاملا عاطفی و عاشقانه، رمز جذابیت و ورود به داستان، شهوت می باشد. حتی در فیلم های به ظاهر اسلامی و بومی ای که در کشور تولید می شود، راه ورود به موضوع اصلی فیلم را تحریک شهوت قرار می دهند و این درحالی است که بسیاری از این نوع تحریک ها و جذابیت های کاذب بصورت پنهانی در لابلای صحنه ها و لوکیشن های فیلم قرار داده می شود و درد این است که  در بسیاری از اوقات، تماشاگر، خود متوجه نمی گردد که مجذوبِ کدام قسمت از فیلم گشته، اما به دنبال کردن فیلم علاقه دارد. مثلا کادر های بسته ای که از صورت بازیگران زن جوان، در بسیاری از فیلم ها گرفته می شود، و یا بعضی از کادر هایی که در یک قاب تمام قد، یک نفر را نشان می دهد، خود به خود با عث جذابیت کاذب فیلم بوسیله تحریک شهوت مخاطب-هرچند اندک- می گردد و نکته اینجاست که مخاطب، خود علت جذابیت فیلم را نمی داند و اطلاعی از شیوه کارکردی کارگردان و تحریک نقطه ضعف خود نیز ندارد. به واقع مخاطب اصلی این نوع جذابیت، ضمیر ناخوداگاه تماشاگر است. تعدد این نوع فیلم ها با این نوع کارکرد جذابیت در نزد مخاطب، خیلی اوقات اثرات مخربش از دیدن فیلم هایی موسوم به فیلم های سکسی، اکشن، ترسناک و … بیشتر  است. چرا که معمولا فیلم هایی که پسوند های مذکور را به دنبال خود دارند، اگاهانه توسط مخاطب انتخاب می شوند و مخاطب به صورت آگاهانه مجذوب یک فیلم با آن خصوصیات افراطی می گردد. اما اصل ناخودآگاهی در فیلمهای دیگر، اصلی است که بیشترین ظلم را به مخاطب کرده و در واقع به نوعی وی را تسخیر روانی و جادو می کند. آوینی تمثیل بسیار زیبایی در این باره به کار می برد که:«اهل سلطه برای تسخیر دیگران از طریق ضعف‌ها و نقص‌ها و نیازهای آنان وارد عمل میشوند. خرگوش را با هویج می فریبند، موش را با پنیر، و کبوتر را با دانه.[۱۵]» مقام معظم رهبری نیز در این باره این گونه می فرمایند:«انسان در بسیارى از فیلم ها و کارهاى نمایشى مشاهده مى‌ کند که براى جلوه دادن به کار، از جاذبه ‌هاى جنسى استفاده مى‌ کنند؛ در موسیقى یک‌ طور دیگر؛ در بعضى از هنرهاى دیگر، طور دیگر. باید به‌گونه ‌اى باشد که هنرمند بتواند آزادانه هنر خودش را بدون این اجبارى که گفتم – اجبار به سمت مشترى طلبى – عرضه کند تا هنر، صحیح و کامل از آب درآید.»{۱۶}

سوال اینجاست که آیا می توان جذابیتی غیر از جذابیت از این نوعِ نامشروع، در فیلم به کار برد؟ یعنی جذابیتی که ابتدائاً بصورت خود آگاهانه در مخاطب القاء گردد و در ثانی، وی را به تسخیر روانی نکشاند و از ضعف ها و غریزه های وی سوءاستفاده نکند. در پاسخ باید گفت که اصالتِ جذابیت در دین، به پیام آن است. پیامی که با فطرت و لایه های زیرین و عمیق قلب های مخاطب در ارتباط است. یکی از مهمترین اشکالاتی که به جذابیت از طریق تسخیر روانی و تحریک غریزه ی افراد وارد است همین نکته است که در این جذابیت، ارتباط خیلی عمیقی با مخاطب برقرار نمی گردد، و مخاطب در هنگام دیدن فیلم خیلی به چالش کشیده نمی شود. نوع ارتباط فیلمساز با مخاطب از طریق این جذابیت بسیار ضعیف است و هرچند ممکن است با استفاده از جذابیت ها و سرگرمی های کاذب بتوان تماشاگر را پس از طی چندین مرحله، به هرزگی و انحراف کشاند، اما به یقین هیچگاه از طریق این نوع جذابیت ها، امکان کمال و رشد وی وجود نخواهد داشت. پر روشن است یکی از دلایل نامشروعیت جذابیت کاذب و تسخیر روانی به مثابه ابزار تبلیغ در دین، همین سطحی بودن آن است. بنابراین مهم، جذابیت یک فیلم اگر از انواع کاذب باشد، هیچگاه نمی توان پسوند انقلابی بودن و یا دینی بودن را به آن اضافه کرد. بی تردید یکی از مؤلفه های سینمای انقلابی، در نوع ارتباط این سینما با مخاطب معنا می شود. این ارتباط باید ارتباطی قوی و تاثیر گذار باشد طوری که با یک فیلم، بتوان تاثیر عملیاتی شدیدی روی مخاطب گذاشت، چیزی که در سینمای امروز ما کمی تا حدودی مسخره است. به واقع یکی از دلایل شعاری بودن فیلم هایی که با پسوند مذهبی و انقلابی در سینمای امروز ما ساخته می شوند همین مهم است؛ یعنی عدم ارتباط قوی با مخاطب. فیلمساز در فیلم خود حرف های بزرگی می زند، حرف هایی بسیار بزرگتر از ظرفیت فیلمش، اما ارتباطی که با مخاطب برقرار می کند یک ارتباط کاذب است که با غریزه ی او برقرار شده است. این می شود که در سینمای امروز خیلی نباید به گیشه ی فیلم هایی با تم انقلابی و مذهبی امیدوار بود. و به عکس، به تاثیر گذاری فیلم های گیشه دار بر مخاطب نیز هم. برای مثال فیلم ناموفق «هر شب تنهایی»، به کارگردانی «رسول صدرا عاملی» از جمله فیلم هایی با تم مذهبی بود که خیلی نتوانست با مخاطب ارتباط برقرار کند. نداشتن پیرنگ مشخص، شخصیت پردازی ضعیف و استفاده از جاذبه های کاذب(مانند گرفتن کادر های بسته از خانم لیلا حاتمی) و در کنار اینها زدن حرف های بزرگ. برعکس فیلمی مثل «اخراجی ها» به کارگردانی مسعود ده نمکی؛ هرچند که استفاده افراطی و البته اصولی، از جاذبه های کاذب کمدی، باعث تحریک قوه اعجابِ تماشاگر گردید و فیلم را جزء پرفروش ترین های سینمای امروز قرار داد، اما هیچگاه تاثیری شگرف از حوزه پیام بر مخاطب نداشت. به عبارتی بین یک فیلم دینی و انقلابی با یک فیلمی که فقط تم دینی و انقلابی دارد، تفاوت اساسی وجود دارد.  فیلم دینی، علاوه بر مضمون و پیام خود، حتی در به کارگیری تکنیک های سینما نیز دینی است، با این حال فیلم هایی نیز-مانند آنچه که گفته شد- وجود دارند که فقط دارای تم مذهبی می باشند و حتی ممکن است در پیام نیز دچار مشکلات اساسی باشند. آوینی در انتقاد از این گونه فیلم ها اینگونه می نگارد :« تفاوت اساسی فیلم «افق» نیز با دیگر فیلم‌های جنگی امسال در همین‌جاست که مقصد آن ایجاد تحول عمیق فطری در انسان‌ها نیست. «افق» خواسته است که وسیله‌ای برای تفنن مخاطبان سطحی و آسان‌پسند باشد و این هدف والایی نیست؛ گذشته از آنکه تاریخ جنگ نیز با این قهرمان ‌پروری‌ ها مخدوش می‌شود و عملیات کربلای سه تبدیل می‌شود به ملغمه‌ی درهم جوشی از فیلم‌های هالیوودی و سینمای فردین و جنگ ستارگان… اما با پرسوناژهایی که مردانشان لباس بسیجی پوشیده‌ اند و زنانشان چادر شرمن و مقنعه ‌ی سفید. چه ضرورتی برادر «ملاقلی‌پور» را واداشته است که پای در این راه بگذارد؟»[۱۷] این مسئله آنقدر دردناک است که می بینیم، در جشنواره سی ام فیلم فجر، چگونه فیلم «روزهای زندگی» آقای شیخ طادی- که بی شک یک فیلم ضد جنگ است با تکنیک های هالیوودی برای جذب مخاطب- به عنوان نماینده یک فیلم انقلابی و دفاع مقدسی، مورد تقدیر قرار می گیرد.

مقام معظم رهبری در مصاحبه ای که در زمان ریاست جمهوری شان درباره سینما از ایشان گرفته شد، به نکته جالبی اشاره می کنند:« بعضی‎‎ها خیال می‎کنند اگر قرار شد در یک فیلم «پیام» (مقصود ما این‎جا پیام انقلاب اسلامی است) باشد به همان اندازه باید پیه بی ‎جاذبگی را به تنش بمالد. گویی خیال کرده ‎اند که جاذبه داشتن یک فیلم با پیام داشتن آن منافات دارد. یعنی اگر یک فیلم، اسلامی شد و اگر انقلابی شد، باید پذیرفت که مقداری بی‎ جاذبه است و بالعکس اگر چنان‎چه (فیلمی) اسلامی نبود و انقلابی نبود حتما با جاذبه است. این یک معادله درست نیست. چنین فرمولی را ما قبول نداریم. گاهی می‎شود که خود پیام (به یک فیلم) جاذبه می‎بخشد.»

نکته مهم و حیاتی این حرف، همین بخش آخرش است، جاذبه از طریق پیام. و می دانیم آنچیزی که به پیام فیلم، پیکره و طرح می دهد، داستان فیلم است؛ درام. در واقع جاذبه اصلی در یک فیلم انقلابی، با یک پیرنگ و به تبع آن یک  داستان مناسب بوجود می آید. داستانی با موقعیت پردازی های صحیح که در آن با لایه های باطنیِ قلب افراد ارتباط بر قرار می کند. در این نوع ارتباط، نقطه ورود فیلمساز برای جذب مخاطب، شهوت و گرایش های سطحی نمی باشد، بلکه نقطه ورود، فطرت مخاطب است. فطرتی خدانهاده که در هر قشری با هر فرهنگی، وجود دارد و بیداری آن سبب کمال فرد می گردد. در واقع فیلمساز، با شخصیت پردازی و موقعیت پردازی صحیح در داستان و با دادن یک سیر منطقی و عقلانی به داستان خود، و بوسیله ی بسیاری از تکنیک های داستانی دیگر، می تواند پیام متمایز خود را عمیقاً به مخاطب القاء کند. بحث در این باره و در مورد روش ها و مکانیزم های انجام آن، بسیار است و خارج از مجال و حوصله ی این مقال می باشد. بحثی که در واقع شروع بحثی است تخصصی تحت عنوان مولفه های سینمای انقلاب اسلامی!!

حال سوال اساسی تر این است که این پیام باید توسط چه شخصی به مخاطب القاء شود؟ دقیق تر آنکه کدام فیلمساز می تواند داستانی به این قوت بسازد که در آن، علاوه بر ارائه پیام مناسب به مخاطب، تاثیر گذاری شگرفی در او نیز داشته باشد؟ جواب مشخص است. آشنا بودن با مفاهیم دینی در سطح نظری برای فیلمساز کافی نیست. چرا که اصلا فیلم جای سخنرانی صرف نیست. فیلم یک واقعیت است. یک واقعیت تجربی و عملی که فیلمساز با نمایش آن سعی در استغراق مخاطب در این واقعیت دارد.(رجوع کنید به اول مقال و حدیث امام صادق(ع)) پس ساخت آن نیز نیازمند یک تجربه عملی از دین است.  پس شعار نیست وقتی که می گوییم فیلمساز باید انسانی مذهبی و خالص باشد. فیلمساز- به مثابه یک کسی که قرار است فیلم را عملا تبلیغ کند- باید در سطح عملی دین را درک و تجربه کرده باشد تا بتواند قصه اش را طرح ریزی کند. شهید آوینی وجه تمایز فیلم هایی چون «دیده بان» و «عبور» را با بقیه فیلم های ژانر دفاع مقدس در این مهم می داند و تصریح می کند که:« اگر «دیده‌بان» بوی بسیج می‌دهد، بوی شهید می‌دهد، بوی تربت می‌دهد، بوی مهربانی، بوی غربت و مظلومیت و گمنامی… اگر «انسان و اسلحه» و «عبور» نیز عطر صلوات گرفته ‌اند و گلاب و اسپند… از آن است که سازندگانشان خود رزم ‌آور و بسیجی بوده‌ اند و با جبهه ‌ها انسی غفلت‌نا پذیر داشته ‌اند.»{۱۸}

تبلیغ دین بوسیله سینما یعنی نشان دادن یک تجربه عملی از دین. این نکته، نکته ای اساسی است که عمل، دیدنی است. بحث از شهود نیست. در بسیاری از موارد خلط مبحث صورت می گیرد و سینمای دینی یک سینمای شهودی انگاشته می شود. تمسک به مباحث غیبی در بعضی از فیلم ها به بهانه دینی بودن، توجه به عوالم برزخ و ملکوت، و از این قبیل بحث های شهودی، خلطی است که در مفهوم سینمای دینی صورت گرفته است. سید مرتضی آوینی در نقد فیلم هایی این چنین، به این مهم، صراحتاً اشاره می کند:« سازندگان فیلم‌های «افق» و «روزنه» دچار این تصور اشتباه شده بودند که حتی بهشت و عالم ملکوت را نیز می‌توان مستقیماً و با صراحت نشان داد. اما نمی‌توان. بهشت حقیقتی مجرد و غیرمادی است و امری اینچنین را نمی‌توان مستقیماً به زبان تصویر ترجمه کرد. تصویر باغ‌هایی دنیایی به هیچ‌چیز جز باغ‌های دنیایی دلالت نخواهد کرد و این توقعی بسیار ساده ‌لوحانه است که ما بخواهیم بهشت را نیز با همین گل و گیاه ‌ها و دار و درخت‌ها نمایش دهیم و یا جهنم را با همین آتش‌ ها و سیخ و گرز و زنجیر و…»{۱۹}

جان کلام آنکه کسی می تواند یک فیلمنامه دینی خوب بنویسد که در تجربه های مختلف زندگی اش، خدا و دین را لمس کرده باشد و نیز بتواند با شناخت دقیق خود، رابطه دقیق و عملی انسان و دین را به خوبی تجربه کند؛ چیزی که در ادبیات دینی ما از آن به محاسبه نفس و شناخت نفس نام برده می شود. از طرفی خودشناسی، هرچند که امری لازم است، اما واضح است که کافی نیست. ممکن است کسانی به خود شناسی دست یافته باشند، اما نتوانند حرفشان را با بقیه در میان بگذارند. هنر در اینجا به کار می آید؛ هنر انتقال مطلب به مخاطب.

بحث در مورد ماهیت سینما و دین و تطابق یا عدم تطابق این دو با هم بسیار است، اما با این حال به صورت اجمالی می توان گفت که سینما می تواند ماهیتی داشته باشد متناسب با دین و انقلاب. اما متأسفانه فراوانی استفاده آن در جهت باطل بسیار بیشتر از حق می باشد. کما اینکه در «کلمه» نیز همین گونه است. برای «شعر» نیز. اکثر استفاده ای که از شعر می گردد، برای حقیقت نیست. این مطلب در قرآن کریم نیز به صراحت آمده است.[۲۰] اماگاهی هم شعر چنان ارج و قرب میابد که برای یک بیت آن، بهشت بر  شاعر واجب می شود. درواقع نباید به خاطر کثرت استفاده ی سینما(و یا هر هنر دیگر)در جهت باطل، آن را کاملاً باطل دانست و مغایر با ماهیت دینی فرض کرد. این جمله امام راحل(ره) عزیز را همه شنیده اند که:«ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشاء مخالفیم.»{۲۱}

سید مرتضی آوینی وضع حال سینمای امروز را اینگونه تصویر می کند که:«از حق نباید گذشت که سینما، آنچنان که اکنون هست، از تکنیکی متناسب با اهداف و غایات بلند ما برخوردار نیست و در طول این صد ساله که از تولد سینما می‌گذرد، جز در همین دهه ‌ی اخیر، هیچ ‌کس دست بدین تجربه نیازیده است که ببیند آیا سینما می ‌تواند روی به قبله ‌ی مسلمین بیاورد یا خیر.»{۲۲}

جان کلام آنکه سینمای دینی و سینمای انقلابی، سینمایی است که ریشه معنوی دارد. سینمایی که به جای ارتباط با گرایش های سطحی و جذابیت های کاذب مخاطب، با عمق جان و فطرت وی ارتباط برقرار می کند، سینمایی که نتیجه تلاش فیلمساز مؤمن است. فیلمسازی که دین و خدا را در زندگی اش عملی تجربه کرده است و رابطه بین خود و خدا را به وضوح می شناسد. فیلمسازی که نگاهش به مسائل، نگاهی عمیق است و مخاطب خود را نیز به خوبی می شناسد. فیلمسازی که زیبا دیدن را از عمیق دیدن به ارث برده، و برای ساخت تعلیق و گره در فیلم های خود، به جای تصویر کردن افراطی موانع و سیاهی های جامعه، راه عبور از موانع و امتحانات را به تصویر می کشد. هنرمند و فیلمساز مؤمن با ترکیب نمادها، نماها، ادبیات و زبان سینما با زبان دین، طرحی جدید در فیلم خود از منظر محتوا و تکنیک در خواهد انداخت. خداوند در قرآن کریم در مورد چگونه ساختن مساجد اینگونه می فرماید:«منحصرا ساخت مساجدِ خدا، فقط به دست کسانى است که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و نماز به پا دارند و زکات مال خود بدهند و از غیر خدا نترسند، پس امید است که از هدایت‏ یافتگان راه خدا باشند[۲۳]» یعنی مهم این است که یک هنرمند مؤمن، طرح ساخت مسجد را بریزد. دیگر مهم نیست که چه طرحی می ریزد. او به میزان درجه ایمانش، طرح اسلامی تر و دینی تری را به انجام می رساند. این یک واقعیت انکار ناپذیر در هنر است. سید شهیدان اهل قلم دراین باره اینگونه نوشته است:«هنرمند، آیینه‌ای است که اگر صیقلی نباشد، صورت زیبای حقیقت را مشوه و کج و معوج می‌نماید؛ پس هنرمند از آن حیث که واسطه‌ی ظهور حق در عالم است باید به تزکیه‌ی نفس بپردازد و میزان توفیقش در این امر با میزان هنرمندیش رابطه‌ ای مستقیم دارد. دوستان عزیز ما، آنان که می‌ خواهند پای در عرصه‌ی هنر متعهد بگذارند و خود را نسبت به ایجاد تحول اخلاقی در انسان ‌ها مسئول می‌ دانند، باید بدانند که اولین شرط کار «تزکیه‌ی نفس» است.»{۲۴}

خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبرش می فرماید:«و مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی»[۲۵] «تو تیر نمی انداختی آن هنگام تیر می انداختی، در واقع این خدا بود که تیر انداخت.» آری؛ «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» سینما را نیز خدا آزاد خواهد کرد… اما به وسیله هنرمندی مؤمن، مُذّهب و پاک که محل تجلی اراده خداوند قرار خواهد گرفت…

[۱] بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى ۲۳/۰۹/۱۳۷۸

[۲] آیه ۴۶ سوره مبارکه سبأ: « قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ….. »

[۳] بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اساتید و دانشجویان استان کردستان، اردیبهشت ۱۳۸۸

[۴] سیدمرتضی آوینی، مقالات سینمایی، فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما

[۵] همان

[۶] روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ۱۲، ص۷۷‏

[۷] أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ

[۸] الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ (سوره ملک آیه ۲)

[۹] سیدمرتضی آوینی، مقالات سینمایی، جذابیت در سینما

[۱۰] همان

[۱۱] همان

[۱۲] اشاره به داستان حضرت امیرالمؤمینین که در حال نماز، تیری را از پای ایشان بیرون کشیدند و ایشان متوجه نشدند.

[۱۳] Alienation

[14] سیدمرتضی آوینی، مقالات سینمایی، جذابیت در سینما

[۱۵] همان

[۱۶] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر ۰۱/۰۵/۱۳۸۰

[۱۷] سیدمرتضی آوینی، مقالات سینمایی، فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما

[۱۸] همان

[۱۹] همان

[۲۰] آیات انتهایی سوره شعراء در قرآن کریم که ترجمه اش چنین است: و شاعران را مردم جاهل گمراه پیروى کنند. آیا ننگرى که آنها خود به هر وادى حیرت سرگشته‏اند؟ و آنها بسیار سخنان مى‏گویند که یکى را عمل نمى‏کنند. مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و براى انتقام از (هجو و) ستمى که در حق آنها (و سایر مؤمنان) شده  به انتقام و دفاع برخاستند و البته  آنان که ظلم و ستم کردند به زودى خواهند دانست که به چه کیفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى‏کنند.

[۲۱] صحیفه امام، ج‏۶، ص ۱۵

 [۲۲] سید مرتضی آوینی، مقالات سینمایی، فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما

[۲۳] سوره توبه، آیه ۱۸

[۲۴] مقالات سینمایی، فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما

 [۲۵] سوره انفال، آیه ۱۷