از «دل» خواستن تا از «خدا» خواستن
همواره پیش از هر اقدامی در مقام هدفگذاری این سؤال مطرح میشود که چه کاری را میخواهیم انجام دهیم و این اقدام از یک فعالیت ساده تا حرکتهای تعیین کنندهای چون نظامسازی را شامل میشود درحالی که بر مبنای نظام فکری دینی ما باید از خود بپرسیم که چه کاری باید انجام شود، بایدی را که ما تعیین نمیکنیم بلکه شارع متعال آن را معین مینماید. ایراد در طرح مسئله، ایراد در برنامهریزی و عملکرد و در نهایت نتایج حاصله را در پی خواهد داشت و بر همین اساس نتیجه به دست آمده با نتیجهای که میبایست به دست میآمد دارای زاویه میگردد به فاصله هدفی که بشر با عقل ناقص خود در نظر میگیرد با آنچه خداوند حکیم برای نظام خلقت برنامهریزی نموده است.
در گام بعد و در مقام برنامهریزی برای تحقق هدف این سؤال مطرح میشود که چه شرایطی را باید فراهم کنیم در حالی که مهمتر از شرایط تحقق نیافتهای که ما در پی ایجاد آن هستیم، شرایطی است که موجود است و فارغ از آنچه در نظر ما باید باشد، هست. شرایط و اسباب و عللی هست که خداوند هستی بخش بودن آن را مقدر کرده و نوع تعامل و مواجه ما با این هستهاست که تعیین کننده است. تعیین کننده میزان اعتقاد، عبودیت، تسلیم، رضا و هر مؤلفه دیگری که بتوان در این مقام از آن یاد کرد.
و در این میان با هستهایی مواجهیم که در آینده خواهند آمد و شرایط پیش رو را رقم خواهند زد، درنتیجه برنامههای بشر متغیری خواهند بود از شرایطی که خداوند متعال برای مسیر پیش روی بشر مقدر نموده و بر این اساس میتوان میزان پویایی و چابکی یک نظام را در مقام عبودیت سنجید. هستهای پیش رو سنجه تعبد و تسلیم انسانند و انسانی مقربتر خواهد و بود که مهیاتر برای پذیرش مقدرات الهی است و به سرعت خود را برای مواجهه با برنامه از پیش تعیین شده آماده میکند.
اشتباه مسئله ما انحصار در اقداماتی است که خود میخواهیم انجام دهیم و شرایطی که خود میخواهیم رقم بزنیم، حال آنکه مسئله اساسی چیستی اقداماتی است که در مقام بندگی، در تمام شئون زندگی باید آنها را انجام دهیم و نیز مواجهه با شرایط و رخدادها و در مجموع هستهایی است که خداوند متعال برایمان مقدر نموده و نوع مواجهه ما با این هست-هاست که میزان ایمان و یقین ما محک میزند تا مشخص شود به چه اندازه سر تسلیم در برابر مقدرات الهی فرود میآوریم و به چه میزان توانایی و چابکی حل این مسائل را در اختیار داریم.