بسمه تعالی
خطاب به وزیر سابق امور خارجه، جناب آقای ظریف
در این سالها بنا بر مصالح متعدد قصد نداشتیم تا چنین صریح و علنی با شما سخن بگوییم اما حال که فراغ بالی برای شما ایجاد شده و شائبهی تضعیف دولت و وزارت خارجه وجود ندارد چند نکتهی اساسی تقدیم محضرتان میشود.
آقای ظریف، ابتدا ذکر نکتهای را در خصوص اهمیت ضمائم برجام لازم میدانیم. آقای ظریف؛ ضمائم برجام شامل موارد حیاتی میشود که از خود متن اصلی مهمتر است و بارزترین مثال آن قطعنامه 2231 است. اگر در متن از برداشته شدن تحریمها گفته میشود مصادیق ، جزئیات آن در ضمائم آمده است و همانطور که طبعاً شما مطلعید بسیاری از چالشها در مذاکرات بر سر تنظیم همین ضمائم بوده است لذا نمیتوان ادعا کرد اهمیت ضمائم از متن اصلی توافق کمتر است.
آقای ظریف، متأسفانه دستاورد تراشی عجیب دولت در خصوص خروج ایران از ذیل فصل هفت منشور ملل متحد ما را متعجب کرده است… قبلاً این ادعا توسط برخی مسئولین دولت انجام شده بود اما تصور نمیکردیم این ادعای عجیب در گزارش آخر وزارت خارجه که طبعاً میبایست یک گزارش کارشناسی بوده باشد ، تکرار شود. میان قطعنامه ذیل کلیت فصل 7 (Acting under Chapter VII of the Charter of the United Nations ) با قطعنامه ذیل بند 41 فصل 7 (Acting under Article 41 of Chapter VII of the Charter of the United Nations) تفاوت واضحی وجود دارد. تفاوت این دو نوع قطعنامه آن است که اگر قطعنامههای صادرشده علیه ایران ازجمله قطعنامه 1929 ذیل فصل هفتم قرار میگرفت، بهصورت خودکار همه بندهای این فصل ازجمله بند 41 و حتی بند 42 که مجوز استفاده از قوه قهریه علیه کشورها توسط سازمان ملل را صادر میکند، نیز در مورد ایران قابلاجرا بود، چراکه فصل هفتم منشور شامل بندهای 39 تا 51 است و الزامآورترین بند منشور ملل متحد بهشمار میرود. اما قطعنامههای صادرشده علیه ایران هیچکدام ذیل فصل هفتم منشور نبوده و تنها ذیل یک بند از این فصل یعنی بند 41 صادر شده است و این اتفاق در قطعنامههای قبلی درباره ایران افتاده بود و همین رویه در قطعنامه 2231 نیز در پیش گرفته شده است، بنابراین ایران تاکنون ذیل فصل هفتم نبوده که بنا بر برخی اظهارات اکنون بخواهد از ذیل آن خارج شده باشد. قطعنامههای قبلی که در شورای امنیت و تحت فصل هفتم (بند 41) علیه ایران تصویب شده بود در قطعنامه 2231 تجمیع شده (خود قطعنامه هم ذیل ماده 41 است) و بر اساس مکانیسم ماشه، صرفاً با ادعای یکی از کشورهای 1+4 (بهعلاوه آمریکا قبل از خروج از برجام) درباره عدم اجرای تعهدات ایران در برجام، در فاصله حداکثر ۶۰ روز، مفاد تمام قطعنامههای گذشته علیه ایران بهصورت خودکار بازمیگردد (با وتو در شورای امنیت توسط یکی از طرفهای مقابل بهجز آلمان) با این تفاوت که ایران قطعنامههای پیشین را به رسمیت نمیشناخت و این قطعنامه از سوی دولت به رسیمت شناخته شده. قطعنامه 2231 در مواردی از قطعنامه 1929 بدتر است؛ ازجمله استمرار بیشتر تحریمهای موشکی و تسلیحاتی در 2231 و عدم به رسمیت شناختن حق غنیسازی در 2231 درحالیکه 1929 حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسد ولی خواستار تعلیق آن و حلوفصل مسائل با آژانس میشود.
آقای ظریف ، لطفاً یکبار متن یک قطعنامه فصل هفتی ، مثل قطعنامه 1973 در خصوص لیبی را با یکی از قطعنامههای علیه ایران که فرمودید فصل هفتمی است مقایسه بفرمائید تا تفاوت ذیل بند 41 فصل 7 و فصل 7 برایتان روشن شود…
لطفاً بند 37 توافق جامع و بندهای 10 و 11 و12 قطعنامه 2231 را بازخوانی کنید… همکاران شما در آخرین گزارش ارسالی به مجلس ادعا نمودند ایران و پنج بهعلاوه یک بهصورت برابر امکان بازگشت به شرایط پیش از برجام را دارند. معنای این سخن روشن نیست چراکه تحریمها و تعهدات هستهای ایران از یک جنس نیستند. تحریمها میتوانند فوراً روی کاغذ برگردند اما بازگشت هستهای ایران هزینهدار و زمانبر است به عبارتی سازوکار طراحیشده در توافق وین و قطعنامه 2231 برای بازگشتپذیری تحریمها، به نحو سهل و سریع در دسترس 1+4 و آمریکا (قبل از خروج) قرار داشت. درحالیکه بازگشتپذیری فعالیتهای هستهای و روند پیشرفت قبلی ایران، با توجه به برچیده شدن زیرساختهای اصلی و آسیب دیدن منابع انسانی در هالهای از ابهام است. در برجام ، مرجع رسیدگی به شکایت ایران وجود نداشته و درواقع آن مرجع همان اعضای شورای امنیت و طرفهای مقابل بودهاند چراکه در مرحله نهایی مکانیسم ماشه وقتی کار به شورای امنیت میکشد درهرصورت کسی که جریمه میشود ایران است. از طرفی مشخص نیست منظور وزارت خارجه از امکان برابر چیست چراکه تنها امکان برابری که در این مسئله وجود دارد امکان برابر جریمه کردن ایران است. تفاوتی نمیکند ایران یا یکی از طرفهای متخاصم اقدام به فعالسازی این مکانیسم کنند چراکه در مرحله آخر وتو، تنها یکی از اعضای شورای امنیت کار را تمام میکند. از طرفی با توجه به توافق صورت گرفته و متن قطعنامه 2231 روسیه و چین هم قادر به وتوی قطعنامه به نفع ایران نیستند. ماده 12 قطعنامه 2231 بهگونهای طراحی شده که امکان بازگشت سریع همه تحریمهای تعلیقی سازمان ملل ( برجامی و روی کاغذ) با کوچکترین بهانهگیری آمریکاییها و هر یک از کشورهای 1+5 (1+4) در قبال تعهدات ایران، عملی بوده است. بهراستی اگر دیوانهای مثل ترامپ در آمریکا حاکم نشده بود که بهجای پریدن از پنجره با فعالسازی مکانیسم ماشه از درب خارج میشد یا از آن بهعنوان اهرم فشار برای امتیازگیریهای آتی استفاده میکرد چه پاسخی برای آیندگان داشتید… همکاران شما بدان استناد کردند که آمریکا از برجام خارج شده و طبعاً با خروجش دیگر عضو نیست اما اگر مطابق رؤیای برخی دوستان شما ، دولتی سرکار میآمد که چنین نمیکرد و از این مکانیسم بهعنوان یک اهرم علیه منافع ملی ایران بهره میجست چه؟عجیب است که برخی نزدیکان شما شکست دولت ترامپ را در شورای امنیت نه ناشی از افول قدرت نرم ؛ یکجانبهگرایی و تضعیف دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا در دوره ترامپ بلکه ناشی از توانایی و ذکاوت خود میدانند… کندذهنی و ناتوانی دشمن به معنای توانمندی دستگاه سیاست خارجی در زمان شما نیست!
برخی از دوستان شما که در اواسط دهه 80 برای دشمنان این ملت نامه مینوشتند که تحریمها را افزایش دهند به خیال آنکه برای فتنه 88 و کودتای مخملیشان حمایت بینالمللی جذب کنند تا رؤیای چندماهه جورج سورس را فوراً پیادهسازی نمایند اما چند سال بعد همهچیز را تقصیر چرخههای سانتریفیوژ و موجودات خیالی به نام کاسبان تحریم انداختند درحالیکه اگر تحریم کاسبانی داشت بزرگترین کاسبانش همین اشخاص بودند.
قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه کشورمان در اواخر خردادماه ۸۹ یعنی همزمان با اولین سالگرد آغاز فتنه ۸۸، به تصویب رسید. هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در پاسخ به سؤال خبرنگار واشنگتنپست که پرسیده بود قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران چه اثر قابلتوجهی دارد؟ گفت: «این قطعنامه در حمایت از جنبش سبز صادر شده است».
چرا به مردم نمیفرمایید که در ۳۰ شهریور ۸۸ ، رابرت گیتس وزیر دفاع وقت آمریکا در گفتوگو با CNN گفت: «در حال حاضر به دلیل شکافهای عمیق در ایران پس از انتخابات، تحریم مؤثرتر از گذشته است. ما در ۳۰ سال گذشته چنین شکافهایی را ندیده بودیم. مخالفان بهتدریج سیاستهای کلان جمهوری اسلامی را هدف گرفتهاند. اکنون باید تحریمها را تشدید کرد». ریچارد نفیو معاون وقت وزارت خزانهداری آمریکا، افسران تروریسم اقتصادی علیه ایران در دولت اوباما و معاون نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در دولت دوست شما، جو بایدن، در کتاب خود با عنوان “هنر تحریمها، نگاهی از درون میدان” با تأکید بر اینکه اعتراضها به نتیجه انتخابات سال ۸۸، کاخ سفید را به این نتیجه رساند که با توجه به تضعیف دولت ایران، امکان توافق وجود ندارد و آمریکا باید تحریمها علیه کشورمان را تشدید کند، نوشت: «در نوامبر ۲۰۰۹ اوباما به سفیر آمریکا در سازمان ملل (خانم رایس) و وزیر خارجه (خانم کلینتون) و یک وزیر دیگر اجازه داد تا برنامههای خود برای تحریم را پیش ببرند» استوارت لوی معاون وقت امور تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانهداری آمریکا و یکی از معماران تحریمهای آمریکا علیه ایران در دولت اوباما، در مصاحبه با روزنامه NYTimes در تاریخ ۴ اردیبهشتماه ۸۹ گفت: «مهمترین اتفاقی که رخ داده این است که آمریکا تصور میکند تحریمها با اوضاع سیاسی آشفته ایران ترکیب خواهد شد و این چیزی است که آمریکا به آن امید بسته است. هیچکدام از این اقدامات چندان اهمیتی ندارند، درعینحال اگر روند کلی را با توجه به افزایش انزوای سیاسی و وضعیت داخلی ایران تحلیل کنیم، این اقدامات میتوانند بسیار مهم باشند». باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا در کتاب خاطرات خود با عنوان «سرزمین موعود» با اشاره به اعتراضات صورت گرفته به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۸۸ نوشت: «بعد از آنکه تلاشهایمان برای آغاز مذاکره با ایران رد شد و در شرایطی که این کشور وارد چرخه هرجومرج و سرکوبگری بیشتر میشد ما راهبردمان را به سمت دومین گام راهبرد منع اشاعهای خودمان تغییر دادیم: یعنی بسیج کردن جامعه بینالمللی برای اعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که میتواند ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کند». کلینتون در فصل دوم کتاب خاطرات خود با عنوان «انتخابهای سخت» درباره این موضوع نوشته است: «پس از اعتراضها به نتیجه انتخابات در سال ۸۸، آمریکا توانست کشورهای دیگر را برای اعمال تحریمهای جدید علیه ایران همراه سازد».
آقای ظریف، وقتی عدم توازن و همجنس بودن تعهدات ایران چه ازنظر مفاد و چه ازنظر زمانی، مکانیسم ماشه و متن توافق جامع و قطعنامه 2231 را که میبینیم اثری از بیاعتمادی در آن نیست. به نظر میرسد این مناسبات بیشتر بر همان نظریه تاریخی «امضای کری تضمین است» استوار بوده.
آقای ظریف، قطعنامه 2231 و توافق جامع همان غنیسازی محدود و معدودی که برای دلخوشی بر آن توافق شده است را صرفاً مجوزی به ایران تلقی نموده و این مسئله مشخصاً ناقض به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی ایران است . در مقدمه برنامه جامع مشترک اقدام، ماهیت برنامهی هستهای ایران از صنعتی به تجاری تغییر یافته است. در بند عملیاتی 27 قطعنامه 2231 تأکید شده است که سازوکار برنامه جامع مشترک اقدام فقط مختص ایران است و سایر کشورها میتوانند طبق حقوق و تکالیف خود در NPT عمل کنند و بهصراحت ایران یک استثنا در مناسبات بینالمللی معرفی شده است ؛ در متن توافق جامع از لفظ اجازه به ایران بهجای لفظ حق استفاده شده است و بیانیه اتحادیه اروپا پس از توافق نیز بر به رسمیت شناخته نشدن حق غنیسازی ایران تأکید نموده. چگونه رئیس جمهور محترم و برخی همکاران شما مدعی به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی ایران، شکسته شدن فضاسازی روانی علیه ایران و مشروعیت حق غنیسازی شدهاند! این ادعا در حالی است که ایران از بسیاری از حقوقش در چارچوب NPT محروم شده است.در بحث تحریمها از شرح تفاوت تحریمهای اولیه و ثانویه و تفاوت تعلیق ، لغو و فرمان توقف صرفنظر میکنیم ولی کاش مسئولین ما اگر تفاوتش را نمیدانستند حداقل منتقدین را به جهنم حواله نمیدادند.
آقای ظریف، صادقانه و با تأثر عرض میکنیم متأسفانه شما بیشتر وزیر امور برجام بودهاید تا وزیر خارجه. هشت سال منتظر آمریکای عهدشکن نشستن و عقب ماندن کشور از مناسبات بینالمللی و تعامل سازنده با سایر کشورهای جهان نمیتواند با صرف امضای سند همکاری 25 ساله با چین (با تأخیر چندساله) پوشیده شود. شما فرمودید برجام به نفع آنها نبوده درحالیکه قبلاً مسئولین دولت آن را برد-برد نامیده بودند و علت این مسئله را عدم توانایی آنها در گنجاندن مسائل موشکی و منطقهای در برجام مطرح کردید.
آقای ظریف، تحریم در سیاست خارجی آمریکا در قرن جدید تبدیل به یک ابزار کلیدی برای تحمیل ، امتیاز گیری و ایجاد سلطه گشته است. مادامیکه تیغ تحریمها ببرد و آنها تصور کنند این ابزار مؤثر است طبعاً آن را کنار نخواهند گذاشت و برای امتیازگیری بیشتر از آن استفاده خواهند کرد… پس باجگیری اول، باجگیر لاابالی را از باجهای بعدی منصرف نخواهد کرد.
همکاران شما در کمال تعجب در گزارش آخر برجامی به مجلس (بیست و دومین گزارش) مدعی شدند سایه جنگ را از سر کشور دور کردند. این عدم درک مسئولیت وزارت خارجه از مناسبات سیاسی و نظامی جای تأسف دارد. آیا این مسئولین نمیدانند جنگ یا عدم جنگ تابع توانایی کشور متخاصم، شرایط زمانی و میدانی، بازدارندگی و توان کشور هدف و همچنین برآیند تبعات و هزینههای آن است و مواردی در طول تاریخ بوده که آمریکا بدون گرفتن قطعنامه که مشروعیت حقوقی حمله از منظر حقوق بینالملل فعلی است، دست به اقدام نظامی علیه سایرین زده و اگر هم بنا به اقدام نظامی باشد قبل از اقدامات امنیتی و نظامی از توجیه حقوقی بهره نخواهد برد تا از اصل غافلگیری هدف بهره برد. اگر بنا بود این روش سایه جنگ را از سر کشور دور کند که در دوره بوش منجر به محور شرارت خطاب شدن ایران نمیشد. جا دارد مسئولین محترم اگر علاقهای به اطلاع از مفاهیم بدیهی راهبردی و نظامی ندارند حداقل گاهی خاطرات و اظهارات مسئولین و صاحبنظران آمریکایی را مطالعه نمایند. آنچه سایه جنگ را از سر کشور دور کرد لطف الهی، قدرت میدانی، حضور و هوشیاری مردم بصیر در بزنگاهها، توان بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران (بازدارندگی که در این دولت و با سیاستهای آن بهشدت به آن ضربه وارد شده و نیاز به بازیابی اساسی دارد) و قدرت موشکی-منطقهای آن بوده است و دشمن نیز بدان معترف است. دشمنی که با یک دکمه نمیتوانست همهچیز را نابود کند و اگر توانایی فعالسازی گزینههای نظامی را داشت به میز مذاکره ؛ ترور دانشمندان و تروریسم اقتصادی علیه مردم ایران متوسل نمیشد. آیا در سال 92 اصلاً حرف و فضایی مبنی بر احتمال حمله نظامی وجود داشت ؟ (ضمن اینکه تجربه تاریخی قضایای عراق و لیبی نیز روشن است) اینها تلاشهای مذبوحانهای برای دستاورد تراشی و تولید گلابیهای خیالی برجام است. آیا به مردم گفته شد برویم توافق کنیم تا سایه جنگ را از بین ببریم یا اینکه وعده گشایش اقتصادی و معیشتی به مردم داده شد و بنا بود هدف برجام رفع تحریمها باشد…؟ هرچند جا دارد با توجه به افزایش تهدیدات امنیتی و تضعیف بازدارندگی کشور در چندسال اخیر بار دیگر تحلیلهای همکاران و دوستانتان را مجدداً بررسی و اصلاح نمایید. همکاران شما در آخرین گزارش برجامی به مجلس شورای اسلامی از تقویت توان موشکی و منطقهای ایران با برجام و تأثیر مثبت برجام بر مبارزه با داعش گفتهاند. جای شکر دارد که دولتی که تا دیروز موشکهایی که پشتوانه قدرت و بازدارندگی کشور علیه دشمنانش است را عامل به هم خوردن برجام و پدیدهای منفی تلقی میکرد ، حال پدیدهای مثبتی تلقی نموده و به اهمیت آن پی برده تا حدی که آن را به عزیزترین دستاورد خود یعنی آفتاب تابان یا ابر شتابان برجام گره زده. البته جا دارد تا اینجا مطلبی را یادآوری کنیم ؛ جاش ارنست سخنگوی وقت کاخ سفید در تاریخ 26 تیرماه 94 یعنی صرفاً چند روز بعد از امضای برجام در وین گفته بود : «نکته کلیدی این است که (پس از توافق) گزینه نظامی تقویت هم میشود، چراکه طی این سالها ما جزئیات بیشتری از برنامه هستهای ایران جمعآوری خواهیم کرد. بنابراین زمانی که وقت تصمیمگیری فرماندهان نظامی آمریکا و اسرائیل در مورد هدفگیری میرسد، به دلیل اطلاعاتی که طی این سالها به لطف رژیم بازرسیها جمعآوری کردهایم، آن تصمیمات بهطرز چشمگیری مبتنی بر اطلاعات بوده و توانمندیهای ما ارتقا یافتهاند».
آقای ظریف ؛ جهت اطلاع خدمتتان عرض شود که اوبامای مؤدب در فاصله چند روز پس توافق و در اواخر تیرماه 94 گفت: «فردی که جای من بهعنوان رئیس جمهور آمریکا مینشیند، جمهوریخواه یا دموکرات؛ نهتنها بهاندازه من توان خواهد داشت که اقدامات نظامی یا تحریمهای جدید را علیه ایران اجرا کند بلکه دید بهتری از توان و برنامه هستهای ایران خواهد داشت». همچنین اوبامای جنتلمن در یک ویدئو کنفرانس با گروههای حامی برجام در آمریکا در تاریخ 9 مردادماه 94 با اشاره به اینکه بر اساس این توافق، برنامه هستهای ایران بر اساس این توافق در 15 سال آینده بهشدت محدود شده و تحت شدیدترین بازرسیها در تاریخ خواهد بود، بر این موضوع تأکید کرد که در این دوره زمانی با توجه به رژیم بازرسی و راستیآزمایی ایجاد شده، هرآنچه لازم است را از برنامه هستهای ایران میدانیم، گفت: «(آن زمان) هر رئیسجمهوری اگر لازم باشد که برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای دست به اقدام نظامی بزند، در موقعیت بهمراتب بهتری خواهد بود». اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا در تاریخ 28 تیرماه 94 درباره برجام گفت: «یکی از دلایلی که این یک توافق خوب است، این است که هیچ کاری در جهت پیشگیری از گزینه نظامی، گزینه نظامی ایالات متحده که من مسئول آن هستم، انجام نمیدهد».
ایالات متحده همواره به رژیم صهیونیستی فراتر از مناسبات منفعت و هزینه مطرح در روابط بینالملل نگاه کرده است . جا داشت تا همکاران شما در آن گزارش تلاش نکنند تا دولت آمریکا را تطهیر کنند و حتی بهعنوان یک دولت ضد رژیم صهیونیستی جای بزنند. اروپاییها نیز همواره حامی صهیونیستها بودهاند و اخیراً هم شاهد لفاظی وزیر خارجه آلمان علیه ایران بزرگ بودهایم. جای یادآوری دارد که جان کری روز جمعه ۱۳ آذر94 در اندیشکده سابان اظهار داشت : «من میدانم که برخی از شما در اینجا و برخی درجاهای دیگر در آمریکا و دیگر کشورها هنوز نگرانیهایی دارند. من این نگرانیها را درک میکنم. هیچ فردی چشمان خود را بر روی این موضوع نبسته است. اما ما متقاعد شدهایم که بر اساس اطلاعات و قضاوت و سالها کار متخصصان که تمامی جامعه اطلاعاتی آن را برای ما فراهم آورده است و وزارت انرژی که تمامی برنامه اتمی ما را مدیریت میکند ما قادریم که بدانیم که ایران چهکاری انجام میدهد و ما باید به راهبردهای خود پایبند باشیم و به راهبردهای خود پایبند خواهیم ماند تا ایران به سلاح اتمی دست پیدا نکند. دو سال پیش و زمانی که مذاکرات رسمی آغاز شد فعالیتهای اتمی ایران از چند صد سانتریفیوژ به نوزده هزار سانتریفیوژ گسترش پیدا کرده بود.» جان کری ادامه داد : «برخی از محدودیتهای ویژه در طرح جامع اقدام مشترک برای مدت 10 سال به کار میروند اما برخی برای 15 سال و برخی برای 20 سال و برخی برای 25 سال و در اینجا موضوع مهمی وجود دارد که معیارهای راستیآزمایی و نظارت برای برنامه اتمی ایران همیشگی خواهند بود». او در اندیشکده بروکینگز تأکید کرد آمریکا با هر تلاشی که برای مشروعیتزدایی از اسرائیل صورت بگیرد بهشدت مخالفت خواهد کرد. کری گفته بود: «حمایت ما از اسرائیل به همان استحکام گذشته است و ما با هر تلاشی که برای مشروعیت زدایی از دولت یهود صورت بگیرد یا با هر تلاشی برای به تصویب رساندن قطعنامههای جانبدارانه علیه اسرائیل در سازمانهای جهانی مخالفت خواهیم کرد. من خودم شخصاً تلفنی در گفتگو بودهام و با کمیسیون یا شورای حقوق بشر یا با افراد در سازمان ملل یا یونامید لابیگری کردهام. ما همواره در این نبرد در حال جنگ بودهایم. اما من در اظهاراتم کمی درباره این حرف خواهم زد. همین ماه گذشته من به نیویورک رفتم و در یک مراسم بسیار هیجان برانگیز سخنرانی کردم. این مراسم به مناسبت سخنرانی تاریخی حییم هرتسوگ در 40 سال پیش برپا شده بود که وی در آن قطعنامه بدنام برابری صهیونیسم با نژادپرستی را که در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شده بود، محکوم کرده بود.»
آقای ظریف ، آمریکاییها بعد از امضای برجام از دشمنیشان دست نکشیدند و در عمل و زبان تا حد تواناییشان در دشمنی با ایران از تلاشی دریغ نکردند و از اظهار این دشمنی نیز برای دلخوشی عدهای در تهران خودداری ننمودهاند… اتحادیه اروپا با آبنباتچوبی به نام اینستکس ایران را معطل کرد و از اقدامات لازم هنگام خروج آمریکا از برجام عقب نگه داشت ، خاک و امکانات خود را در اختیار یکی از جنایتکارترین گروهکهای تروریستی جهان یعنی منافقین قرار داد و حتی در گفتار حاضر به تقیه نیست و همواره علیه ایران بزرگ لفاظی کرده ، برای صهیونیستهای کودک کش سینهچاک داده و… متأسفانه دشمن همچنان دشمنی میکند برخلاف اینجا که عدهای میخواستند کشور تعطیل شود ، توان بازدارندگی از میان ببرد و همهچیز تسلیم دشمنان خونخوار شود.
آقای ظریف، آنچه رخداده این است که نه چرخ سانتریفیوژ چرخید و نه چرخ زندگی مردم. ثمره تئوری اعتماد به کدخدا رفع تهدید موهوم از گذشته یا میوه خیالی در آینده بود. آمریکا ورشکسته اخلاقی دنیا بود و جنایتهایش نیز بر همگان بهجز غربگرایان، روشن بوده است؛ نیاز نبود تا این هزینه از جانب ملت ایران برای دستاوردتراشی دولت در خصوص بهاصطلاح شکست اخلاقی آمریکا پرداخته شود. آنچه امروز روبروی همگان قرار دارد این است که نهتنها تحریمها کاهش نیافت بلکه چند برابر شده و به فشار حداکثری تبدیل گشت. دولتی که مدعی بود زبان دنیا را بلد است و همه تحریمها بهطور بالمره لغو شدهاند افتخارش این شد که در هیچ دولتی چنین فشار تاریخی تجربه نشده بوده. اروپاییها با بازیچه اینستکس و بدعهدی متعدد تنها صدور بیانیههای طلبکارانه و لفاظی گستاخانه علیه ایران پرداختند ، اوبامای جنتلمن نهتنها به تعهداتش عمل نکرد بلکه ISAرا تمدید و توسعه داد و ترامپ دیوانه هم که خودتان شرح ماوقع دادهاید. (هرچند در انتخابات سال 96 که رئیس جمهور محترم وعده میداد رئیس جمهور آمریکا ترامپ بود) زمانی که ترامپ کاتسا را به کنگره و سنا برد ، چند دموکرات در سنا و کنگره برای دلخوشی عدهای در تهران حاضر شدند به آن رأی منفی بدهند؟ تجربه تاریخی کشور در این دوره این بود که هزینه سازش بیشتر از هزینه مقاومت است و نباید دل به کدخدا بست…