این روزها درباره پیامدهایی که با عدم احراز صلاحیت برخی نامزدها، جامعه با آن مواجه خواهد شد، بسیار شنیدهایم. هرچند طرح این موضوع در جای خود لازم و ضروری است، اینبار به نظر میرسد ناظر به نامزدها و اطرافیان آنها نکاتی قابل ذکر باشد.
1- سالیان گذشته مبنای شورای نگهبان برای تأیید نامزدها، عدم وجود خلاف در سابقه و ویژگیهای او بوده است. به عبارت دیگر بررسی میشده است که فرد به لحاظ سابقه، خلافی در پرونده نداشته و در مدیریت و نیز التزام او به مبانی نظام اسلامی مورد نقضی مشاهده نشود. یعنی تأیید فرد به معنای رد صلاحیت نشدن او بوده است.
اما در دوره اخیر این مبنا به احراز صلاحیت تغییر یافته است. به عبارت دیگر باید وجود شرایط عمومی در فرد مشخص و اثبات گردد. یعنی باید توان مدیریت و تدبیر، اعتقاد و التزام به مبانی نظام اسلامی، برجستگی سیاسی و نیز حسن سابقه برای فرد احراز و اثبات شود. در این صورت عدم احراز صلاحیت فرد به معنای حقیقی، به معنای رد صلاحیت او و یا داشتن موردی خلاف در پرونده اش نخواهدبود. نیکوست گفته شود آن شخص برای تصدی پست ریاست جمهوری در شرایط فعلی از ویژگی لازم برخوردار نبوده و این نکته شاید حتی به توان اجرایی و جسمی او بازگردد. چه بسا آن شخص بهترین گزینه باشد برای وزارت و یا حتی ریاست مجلس یا یک شورای عالی.
2- حضور در عرصه رقابت انتخاباتی برای همه کاندیداها و از سوی همه سلایق به معنای پذیرفتن تمامی شرایط و الزامات آن است. یکی از مهمترین سازوکارهای انتخاباتی در نظام اسلامی نیز گذر از فیلتر شورای نگهبان است. شورای نگهبان بر اساس قانون وظیفه دارد تا نامزدها را بر حسب ویژگیهای مزبور در اصل 115 قانون اساسی بررسی کرده و تأیید کند. تمکین از قانون و نظر شورای نگهبان همان چیزیست که خیلی از اوقات ممکن است حتی بر خلاف خواسته شخصی، حزبی و گروهی افراد باشد.
3- فرآیند انتخاب اصلح در هر انتخابی، از میان گزینههای موجود است. یعنی شاید خیلی از اوقات شخص ایده آل از نگاه ما از اساس در میان افراد موجود حاضر نباشد. اما آن چه واضح است حضور و مشارکت در امرِ انتخابی است که سرانجام یک فرد از آن برگزیده خواهدشد. این مهم شاید این بار گریبانگیر برخی از جماعت حزبالله هم شده باشد و آن این که گزینهای را به عنوان اصلح شناخته بودند که امروز دیگر در میان گردونه رقابت حاضر نیست.
4- حفظ نظام اسلامی و تلاش برای هرچه پرشورتر برگزار کردن انتخابات و تحقق شعار «حماسه سیاسی» و نیز کوشش برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی چیزیست که امت حزبالله با هر سلیقهای باید در جهت آن برآید و پرچم «مقاومت» در برابر سلطه بیگانگان و نیز فتنه و انحراف را با تمام توان برافراشته کند. حال این که پرچمدار امروز این گفتمان هر که میخواهد باشد؛ هرچند مطابق میل و نظر برخی دیگر نباشد. نکند با رفتارهایی که بوی قهر از نظام اسلامی بدهد، آب به آسیاب دشمن ریخته و رقابت مؤمنانه در کام ملت به تلخی گراید. دور نیست روزگاری که دلسوزان برای حفظ نظام حتی در مقابل دولتهایی که علنا شعار ضد ارزش میدادند، صبر انقلابی میکردند و دور نیست روزگاری که امیر مؤمنان برای حفظ اسلام، حتی حاضر به تمکین در برابر غاصبان حکومت شد. چه رسد به آن که پرچم گفتمان انقلاب اسلامی تنها از سوی شخصی دیگر برافراشته شود.
نکند برخی از میان امت حزبالله با توهم انقلابیگری، طوری موضع گیری کرده و رفتار کنند که یکی از مهمترین ارکان نظام اسلامی (شورای نگهبان) و به تبع آن اصل نظام را تضعیف کنند.