1- یکی از مهمترین ویژگی های جوامع انسانی که به حدی از حدود با تعالیم انبیاء واولیاء فاصله داشته باشند،ناتوانی در جمع بین دوگان ها و مسیرهای دوسر است. منظور از این جمع ، قرار گرفتن در مقام اتحاد و فراتر رفتن از حصه کثرات و وحدت اندیشی است. در تاریخ تمدن اسلامی، چالش های بزرگ کلامی که رشحاتی از آن هنوز هم دامان امت اسلامی را می سوزاند،ناشی از فقدان و ناتوانی در جمع بین دو مقام “عقل و نقل” یا “جبر و تفویض” یا “ایمان و عمل” یا “هدف و نتیجه “یا “مصلحت و حقیقت” یا”عدل و جود”یا….. بود که فرقه های منسوب و متعصب به هر یک از دو سو را به جان هم می انداخت و از رویت جمال حق و تشرف به آستان نجات محروم می ساخت.جمع بین دوگان های سرنوشت ساز،نه ترکیب قطعه ها بلکه وحدت مایه ها و ماهیت هاست که بدون وجود اندیشی ممتنع است .وجود اندیشی راس المال(سرمایه و محور) تفکر است و تفکر ،رسالت انبیاء و صراط حمید بندگی است. جوامعی که ناتوان از وحدت آفرینی هستند ، از تفکر حقیقی که کار وبار انبیاء و فلاسفه و طبعا مردمان پیرو ایشان است مهجور مانده اند و روزگار ما اگر روزگار عسرت تفکر باشد، باید منتظر شئونی از ناتوانی در وحدت آفرینی میان دوگان های سرنوشت ساز هم بود که در یک چارچوب مفهومی تقلیل یافته و کارکردی، از آن به افراط و تفریط یادشده و برای نجات از آن میانه روی پیشنهاد می شود.میانه روی،گفتمان اهل ترکیب بین واقعیت و آرمان است البته اگر ممکن باشد و تزاحمات روشی و محتوایی اجازه دهد، اگر نه هم باز یک سویه را پیش می گیرند و التزام بر آن را با برچسب میانه روی تحمیل می کنند.داستان جمع آرمان و واقعیت اما به اینجا ختم نمی شود.
2- به راستی چگونه می توان بین آرمان و واقعیت به جمع قائل بود.در عسرتِ بی تفکری و میدان داری سیاست بازان،هیچگاه و هرگز.اینان البته هر یک دیگری را به جمود و تند روی در سویه خود متهم و خود را اهل میانه روی و البته جمع آرمان- واقعیت می دانند.واقع گرایان مذمت آرمان خوهان را می کنند و آنها را متوهم می خوانند و آرمان خواهان ،واقع گرایان را ورشکسته گانی بازگشته از مسیر و شکاکانی بریده از ارزش می دانند. و شاید هر دو درست می اندیشند.جمع میان چنین دوگان های مهمی(خصوصا در سرنوشت حرکت ها و قیام های اجتماعی اهل حق) سخت و بس دشوار است و کار هر عملگرایی نیست.اهل سیاست و عوام ،واقع بینی را به “واقع پنداری” و تسویل نفس[1] و آرمان گرایی را به آرمانی سازی و تخییل [2] منتهی می کنند.
3- گفتم حرکت های اهل حق،از بزرگترین آسیب های جوامع و امت های پیشین و ماجرای انبیاء و اقوامشان در قصص و معارف قرآن همین ناتوانی در جمع واقعیت و آرمان بوده و هست. حتی برای پیشگیری از آرمانی سازی،خداوند به پیامبران عزیزش هشدار می دهد که اگر خدا می خواست همه را هدایت می کرد ولی چنین نیست و نمی شود.به واقع پنداران نیز مدام تذکار آن روی سکه را می دهد و آنان را به غیب اندیشی و توجه به باطن هشدار میدهد.بنی اسرائیل برای شانه خالی کردن از نبرد خطیر و فتح بیت المقدس، قدرت و عظمت غول آسای عمالقه را به رخ می کشیدند(واقع پنداری ناشی از القاء دشمن و معاشرت با اهل باطل) ومخالفان صلح حدیبیه،واقعیت حاکمیت مشرکین بر مکه و تدبیر پیامبر مبنی بر زوال تدریجی سرمایه اجتماعی قریش مکه و انتقال آن به مدینه را ندیدند(ضعف در پذیرش ولایت).قرآن، فرقه ناجیه را امت وسط[3] می داند .از تفسیرنادرست این آیه شریفه به میانه روی اعتقادی و بینشی[4] که بگذریم،امکان وحدت آرمان و واقعیت نزد مومنین که گواهی بر مردم هستند،تایید می شود.
4- آرمان چارچوب تحلیل و دریافت واقعیت است نه عینک و مجرای مشاهده آن.آرمان واقعیت ها را سازمند و واقعی می سازد و واقعیت ، آرمان را تدبیر و سلسله مراتب ان را شکل می دهد. نه آرمان منصرف از واقعیت محقق شدنی است و نه واقعیت، مجرد از آرمان تفسیر می گردد. اگر معرفت شناسانه بنگریم(رئالیزم انتقادی)، واقع گرایان هم در پرتو آرمان ذهنی خویش پُتک شراط موجود و واقعیت را بر سر آرمان گرایی می کوبند.حال سوال اینجاست که آرمان های مقدس و متیقن باید چارچوب واقعیت ها را برسازد یا آرمان های نامقدس و ساختگی…می توان ارمان و واقعیت را واحد درک و تامین کرد اگر لختی تفکر را بر عمل مقدم داریم و تولی به ولایت حق داشته باشیم،نه واقعیت و نه آرمان،نه هدف و نه نتیجه بلکه ولایت حق را بپذیریم.
5- مهمترین مواضعی که این وحدت اندیشی در آن متجلی شده اندیشه ها و معارف اهل بیت است.مثلا آموزه توسل به اولیاء، هرگز نافی پرستش موحدانه نیست.تعامل و لذائذ مادی ،مانع سلوک و قرب نیست(نفی رهبانیت)علم و تعقل،رادع تعبد و تسلیم نیست ، رعایت حال عرف مزاحم اصالت شرع نیست و در نظریه سیاسی ،مصلحت راجحی است که هیچ مرجوحی را قربانی نمی کند و مثلا این داعیه و شبهه مسموم اموی که حسن بن علی(علیه السلام)به واقعیت سر سپرد و برادرش حسین(صلوات الله علیه)کشته آرمانش شد،سالهاست که دیگر خنثی و بی فایده شده است،که حسین بن علی، مانند برادرش ، و پس از او ده سال واقعیتی به نام صلح با معاویه ناشی از تخدیر و رخوت امت را دید و آرمان گرایانه واقعیتی دیگر به نام انحراف امت را هم دید و برای آن تدبیر کرد.
6- نیل به مقام وحدت (نه التقاط)در سایه تفکرو ولایت ممکن است و واقع بینی و آرمان گرایی تا به مقام وحدت نرسند و از دیگری فقط برای تخطئه اش بهره برند وبا یکدیگر عملا و قلبا متارکه کرده باشند،بازی سیاست و قمار قدرت پابرجاست و هر حرکتی در زمین عادات ومیدان غفلت خواهد بود و در این غبار و گل آلودگی، رقص شمشیر دشمنان مومنین و هلهله شادی شان را باید انتظار کشید؛الیمین و الشمال مضلّه، والطریق الوسطی هی الجاده(نهج البلاغه.خطبه16)
[1] – قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی (96طه)
[2] – الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا(104 کهف)
[3] – وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا(143بقره)
[4] – رد این تفسیر مستظهر به دیدگاه ایه الله جوادی :تفسیر تسنیم؛ جلد ۷؛ صفحه ۳۳۱