1) یکی از ضعفها مهمی که در برخی مجموعهها و افرادها وجود دارد این است که یک پدیده را به تنهایی و فارغ از نسبتی که با کُل خود دارد بررسی میکنند. این مدل برخورد با مسائل خطر انحراف از هدف اصلی خودمان یا عدم اشراف یا شناخت صحیح از تفکر اصلی دشمن را دو چندان میکند.
برای مثال زمانی ما فتنه 88 را به تنهایی مورد بررسی قرار میدهیم. در این صورت حداکثر آن را یک هجمه سنگین توسط مسکتبرین عالم میبینیم که از مدتها قبل به دنبال اجرای طرح فروپاشی نظام جمهوری اسلامی بودند. اما اگر فتنه 88 را در یک جریان ببینیم و جایگاه این قسمت پازل را در مجموعهی دشمنیِ شیاطین عالم درک کنیم، میتوانیم نقاط حساسی که دشمن روی آن در حال برنامهریزی است را شناسایی کنیم و نقشه تهاجم را بفهمیم.
از همه مهمتر اینکه در نگاه جریانی شما امکان حمله و دفاع فعال خواهید داشت، چون حرکت بعدی استکبار را در چارچوب اندیشهایِ نظام سلطه، شناسایی کردهاید و محلها و نقاط بعدی تهاجم دشمن را فهمیدید و علاوه بر آن نقاط حساسی که از طریق آن میتوان استحکام دروغین نظام مدرن را درهم شکست برایمان قابل تشخیص خواهد شد.
خلاصه کلام اینکه نگاه جریانی به ما نقشه تهاجم دشمن را نشان خواهد داد که این نقشه یکی از مقدمات اساسی حمله و دفاع فعالانه را در اختیار افسران و فرماندهان جنگ نرم قرار خواهد داد.
2) جمهوریت نظام را باید یکی از بنیانهای اصلی و اساسی آن دانست که به هیچ وجه قابل انکار نیست. اما اشتراک جمهوریت در نظام اسلامی و نظام غربی به نظر بیش از لفظ نیست و حداکثر میتوان به آن اشتراک لفظی گفت که در لفظ مشترک هستند و در معنا متفاوت؛ مانند اشتراک لفظ شیر برای شیر آب و شیر جنگل.
جمهوریت در نظام اسلامی یعنی قرار دادن زمینهی رشدِ آگاهی و فکر مردم در راستای محقق شدن اهداف الهی. یعنی نظام و در وهله اول ولی جامعه مانند مربی و معلمی است که میخواهد پا به پای کودک نوآموز جامعه، با راهنمایی و سرپرستی خود، او را به بلوغ فکری و فرهنگی برساند. نکته مهم در این تعریف این است که ولی جامعه قرار نیست به جای مردم آن جامعه تصمیم بگیرد بلکه با دادن معیار و اصول، خطوط کلی و اصلی جامعه را ترسیم میکند. در حقیقت، اصل این است که افراد خودشان به تحلیل برسند نه اینکه تحلیلانده شوند.
البته این رویکرد مربوط به دوران ما نیست و از زمان پیامبر و حکومت امیرالمومنین علیهما السلام این امر جریان داشته است. داستانهای مختلف تاریخی موید این ادعا است، مانند داستان خالید بن ولید در زمان پیامبر و برخورد پیامبر با او و…
بدون شک این رویکرد برای نظام مشکلاتی را در پی خواهد داشت اما از طرف دیگر این اصل که مردم دارای تحلیل شوند جزو ذاتیات لاینفک نظام اسلامی است.
مطمئنا به یاد داریم که حضرت امام در نامه تاریخی خود به آقای منتظری گفتند: والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم. سوال اینجاست که چرا امام این نگاه خود را به مردم تحمیل نکردند؟ و یا حتی این نگاه را به مردم منتقل نکردند؟ و جالب این است که در برابر حمله اشخاص مختلف به بنی صدر او را تحمل کردند. و یا خود داستان جناب منتظری نیز مثال دیگری است که حضرت امام در مورد ایشان در همان نامه فرمودند: والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم. و یا بعد از حضرت امام و در دوران رهبری امام خامنهای، مثال 8 ساله حکومت اصلاحات و تحمل رهبری، نمونه دیگری است که نشان میدهد مردمسالاری دینی و جمهوریت نظام یعنی چه و چرا ولی جامعه در موارد این چنینی تحلیل را به مردم واگذار میکند و فقط معیار و اصول را مشخص میکند.
البته بلاشک در مواردی که کیان نظام به خطر افتد ولی جامعه ورود مصداقی هم خواهد کرد. اما این احساس خطر از سوی ولی جامعه به آسانی رخ نمیدهد. یادم میآید ایام فتنه در دانشگاه به آیت الله باقری عرض کردم که شرایط بسیار بد است و باید کاری کرد و… ایشان با همان رفتار جالب و دوست داشتنی گفتند نگران نباشید امام رفت و برای انقلاب اتفاقی نیفتاد!
کم لطفی است که از این خاطره این برداشت شود که پس ما نباید با فتنهگران مبارزه کنیم و یا بیخیال و بیتفاوت خود را مشغول امورات دیگر کنیم، خیر، بلکه… فتأمل!
3) دو مقدمه نسبتا طولانی برای اینکه رسالت ما در انتخابات چیست؟ با توجه به مطالب فوق اگر ما انتخابات را یک حادثه صرف ندانیم و آن را در چارچوب اهداف جریانیِ نظام تعریف کنیم، جایگاه آن نشان دادن سطح تحلیل جامعه است. و این تحلیل داشتن جامعه است که زمینه اسلامی شدن و ظهور حضرت حجت را فراهم خواهد کرد.
رسالت ما این است که تحلیل جامعه را بالا ببریم نه اینکه با مصداق مشخص کردن جلوی این تحلیلها را بگیریم و یا تحلیل افراد را تماما ناظر به مصداق کنیم. باید خود افراد این فرایند را طی کنند. فرایندی که از معیارها باید به مصداق رسید. ما نباید با مصداق معرفی کردن جلوی به تحلیل رسیدن افراد را بگیریم.
خواهشا نگویید که ما با تحلیل مصداق میخواهیم به افراد تحلیل بدهیم. در اینجا مراد از تحلیل انجام یک فعالیت درونی توسط هر فرد است که میخواهد از معیارهای مشخص به یک فرد برسد.
طبق نکات بیان شده ما (به عنوان تشکلهای ارزشی) باید به ترویج گفتمان معیار ساز بپردازیم نه به معرفی اشخاص. و ولی جامعه اسلامی جایگاهاش نشان دادن این معیارها است. بنابراین رسالت ما به عنوان تشکلهای ارزشی تبیین معیارهای ارائه شده از جانب امام جامعه میباشد.
البته این سخن بدان معنا نیست که افراد به دنبال اشخاص نروند، خیر، به هر حال هر کس باید به یک فرد رأی بدهد اما هیچ تشکلی به نظر این حق را ندارد که از ناحیهی سازمان یا نهاد مردمی خود به معرفی یک شخص بپردازد. ما باید منظومهی حرکتِ جریانیِ انقلاب اسلامی را در بستری مردمسالارانه لحاظ کنیم و رسالت مجموعهی خود را دریابیم. یک مثال عملیاتی این نگاه برگزاری نشستها و مناظرها و… است که در آن موضوع جلسه معیارهای رهبری باشد که به تبیین بیشتر و ملموستری برای مردم جامعه برسد.
پیوست: سیره حاج آقا مجتبی تهرانی هنگام تحویل سال جدید:
حاجآقا مقید بود که حتماً برای لحظه سال تحویل در مشهد مقدس باشند…
ایشان همیشه قبل از تحویل سال، مقید بودند که 365 مرتبه دعای «یا مقلّب القلوب» را بهطور کامل بخوانند…
ایشان بعد از لحظۀ تحویل سال هم، مقید بودند که اولین چیزی که میل میکنند، تربت امام حسین علیهالسلام باشد. یعنی ایشان در دو روز از سال، مقید بودند که اولین چیزی که میخورند، تربت امام حسین علیهالسلام باشد؛ یکی عید فطر بود که در ابتدای روز با تربت افطار میکردند و یکی هم نوروز که بعد از تحویل سال، کمی از آن را میل میکردند.