به نام خدا

مقدس یا نامقدس؟!

مسئله این است…

 

همین چند روز پیش بود که به مناسبت سالگرد اجرایی شدن قانون خدمت اجباری سربازی، عده‌ای از اهالی جامعه به فرق سر خود زدند و عده‌ای زیر لب صلواتی ناخواسته نثار ارواح بیانگذار این طرح نمودند. شناخت اهالی این دو گروه، چندان کار دشواری نیست، آنچه خیلی زود از هویت ایشان به ذهن متبادر می‌شود این است که شمار قابل توجهی از جوانان این مرز و بوم فارغ از هر قشر و طبقه‌ی اقتصادی و فرهنگی که به آن اختصاص دارند، با رسیدن موعد سربازی‌شان و بنابر تناقض ها و بالا و پایین‌ها و بی‌برنامگی ها که در این دوره از زندگی در پیش‌رو خواهند داشت، بر سر خواهند کوبید و هرچه دل تنگشان می خواهد را زیرلبی نثار بیانگذار و دنبال کنندگان این طرح عجیب و تاریخی می کنند. اما در گروه دوم، خیلی زود ذهنمان تصویر مسئولینی را ظاهر می‌سازد که می‌توانند بر فوج عظیمی از نیروی انسانی ارزان و بی حساب و کتاب تکیه کنند و بودجه های کلان امنیتی و نظامی را صرف اولویت های دیگری کنند که گذشت زمان و صفحات تاریخ اثبات کرده، هیچگاه آن طور که وانمود می‌شده، اولویت نبوده‌اند.

خلاصه این خدمت اجباری سربازی که برای برخی نشان از تقدس دارد و برای برخی نامقدس‌ترین امر در زندگی شان، برخلاف عمر کوتاهی که داشته، جنجال های اجتماعی بیشماری به بار آورده، جنجال هایی که بعضا تناقضات جالب توجهی را در درون خود نهفته دارند که یکی از جالب‌ترین آن ها، نحوه ی مواجهه ی روحانیت با این طرح است، روحانیتی که در زمان اعلام تصویب طرح در مجلس شورای ملی در سال 1303، در قم و مشهد با حکومت وقت گلاویز شدند و دو طرف حسابی خاک و خون به پا کردند ولی چند سال بعد درست زمانی که خود زمام امور را به دست گرفتند و به عنوان نمایندگان مردم بر مسند امور نشستند، خیلی زود خاطره‌ی آن خاک و خون‌ها که به پا شده بود را از حافظه‌ی تاریخی‌شان، شیفت دیلیت کردند و این بار مهر تایید مزین به نام شریف خودشان را به پای طرح خدمت اجباری سربازی کوبیدند.

اما از همه ی این ها که بگذریم شاید مهم ترین چالش این باشد که به راستی این نزاع سابقه‌دار و پر نوسان میان دو جبهه‌ی موافقان و مخالفان خدمت اجباری سربازی، بر روی چه مفاد و چه مواضعی استوار است و دقیقا حرف حساب هر یک از طرفین دعوا، چیست؟

راستش وقتی پای حرف دل موافقان این طرح می‌نشینیم، در میان تمام صحبت ها دامنه‌داری که افاضه می کنند، دو اصطلاح و عنوان اساسی و محوری قابل رصد است:

ساخته شدن شخصیت

ادای دین به میهن

که اولی میان موافقین انقلابی و غیر انقلابی مشترک است و دومی هم تفاوت اساسی شان برمی گردد به این که موافقین پیش از انقلاب طرح اجباری سربازی، ماجرا را به مسائل ملی‌گرایانه وصل و پینه می‌کردند، در حالی که موافقین طرح در دوره ی پس از انقلاب به واسطه ی اسلامیتی که آمد و ضمیمه ی عنوان و دستگاه حاکمیت شد، ماجرا را در پیوند با نوعی ملی گرایی مقدس مآب تبیین و تفسیر کردند.

 

راستش در مورد دلیل نخست، بندگان خدا چندان هم  پر بیراه نمی گویند اما …

اما مرد شدن و ساخته شدن شخصیت جوانان کشور برای خودش حساب و کتابی دارد، دست‌کم مرد شدن در ادبیات دین مبین اسلام، دائر مدار نظم آهنین و اقتدار از بالا و به پایینی که در کوتاه مدت در سربازی علم می‌کنند، نیست بلکه آنچه از نص صریح روایات و آیات تربیتی برمی‌آید این است که شکل گیری شاکله شخصیتی و مولفه‌های متعالی روحی، در گذر زمان و دائر مدار تدریج، صورت می‌پذیرد و دست برقضا چنانچه جبر بیرونی در کوتاه مدت، سلاح دست مربی باشد، متربی نه تنها شکل نمی گیرد بلکه شاکله شخصیتی او به واسطه فشار جبرآلوده و از بیرون، دچار گسست و از هم پاشیدگی می‌شود. پس به راستی اگر مدافعان سربازی اجباری، در لیست ادله‌ی همیشه ثابت‌شان از دغدغه‌های تربیتی و شکل گیری شخصیت جوانان این مرز و بوم سخن می‌گویند، به نظر به جا هست که این قبیل دغدغه‌ها را نه در قالب‌های پیش پا افتاده و از سر بازکنی کوتاه مدت و زیر نظر سازمان های نظامی و امنیتی که اقتدار و نظم آهنین، رکن اساسی آن ها به شمار می‌آید، بلکه از طریق سازمان ها و نهادهایی چون سازمان ملی جوانان و وزارت آموزش و پرورش، پیگیری و دنبال کنند.

 

اما دلیل دوم یعنی مقدس بودن …

راستش در سبقه‌ی فرهنگی و عقیدتی ایرانی-اسلامی جامعه‌ی ما، رکن وطن پرستی به مثابه ی امری متعالی دانسته شده، خصوصا آن سنخ از وطن پرستی که وطن مهد و مامن تربیت موحدان و زمینه‌سازان ظهور حضرت حجت(عج) قرار گیرد. پس می‌توان خطاب به موافقان سربازی که از تقدس خدمت به وطن سخن به میان می‌آورند، گفت که نه تنها با تقدس ایران اسلامی و خدمت در مسیر آبادانی و امنیت آن مشکلی وجود ندارد بلکه، جوانان این سرزمین ادای دین به این خاک را جز در گرو تقدیم خون خود، تعبیر نمی کنند اما مسئله اساسی این جا است که آیا به راستی خدمت مقدس به ایران اسلامی تنها در گرو سیاست ها و برنامه هایی محقق می‌شود که ذیل عنوان خدمت اجباری سربازی، تدوین شده است یا این که در موارد بیشماری، خلاء های تربیتی، فرهنگی و انسان شناختی حاکم در این سیاست گذاری، زندگی جوانان این مرز و بوم را به سمت و سویی سوق می‌دهد که آسیب‌ها و صدمات ناشی از آن، از این به اصطلاح دوره ی مقدس، تصویری نامقدس در ذهن جوانان و خانواده های ایشان به بار می آورد؟

راستش شاهد مثال های پرشماری در سطحی‌ترین لایه‌ی رصد و تحلیل ماجرا وجود دارد که مدعا دوم را  خیلی قوی‌تر از مدعا اول تایید می‌کند، چرا که به نظر می‌رسد فارغ از دو ماه آموزش نظامی که به نظر از آموزش های واجب و ضروری برای هر عضو یک جامعه ی مدنی به شمار می رود، آنچه در باقی بیست و دو ماه از خدمت سربازان می‌گذرد، بیش از آن که نشان از تقدس، کارآمدی و تعالی داشته باشد، تصاویری از عقب گردهای روحی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه برجا نهاده است.

بیایید تا این تصاویر خسارت‌بار را در دو گروه کلان از جوانان جامعه تحت عنوان گروه جوانان محصل و جوانان غیر محصل دنبال کنیم تا ببینیم، دقیقا چه چیزی در خلال مواجهه این دو گروه با خدمت سربازی، می‌گذرد:

 

در گروه اول یعنی گروه جوانان محصل که خود ایشان را می توان ذیل دو عنوان دانشجویان و طلبه‌های فارق التحصیل گنجاند، عده ای هستند که از جهت اطمینان به پول بالا رونده از پارو پدرانشان یا به لباس شریف روحانیت یا به واحد های دوزاری دانشگاه آزاد دخیل می‌بندند تا این قدر زمان بگذرد که در نهایت سال تولدشان در زمره متقضیان خرید خدمت سربازی ثبت شود و به جای حضور در دوره ی سربازی با پول پدر محتر‌م‌شان، جیب جمهوری اسلامی را آباد کنند و از امنیت آن صیانت به عمل بیاورند. اما جدا از این عده‌ی اندک و به قول معروف چهار درصدی که توان خرید هرچیزی من جمله خدمت سربازی‌شان را دارند، عده قابل توجهی از محصلان مشمول وظیفه آن هایی هستند که بنابر برنامه ای مشخص برای زندگی‌شان پا به عرصه ی علم‌آموزی و تجربه‌اندوزی آکادمیک نهاده اند اما در نهایت امر به ناگاه باید در یک خلاء ناهمخوان با سیر زندگی شان، برای دو سال تمام سیر اهداف و برنامه‌ها، مطالعات و تحقیقات‌شان را در گنجینه‌ای مدفون کنند و در فضایی کاملا مغایر و ناهمخوان با تخصص و دغدغه‌هاشان، صبح تا شب و گاها شب تا صبح پا به هم بکوبند.

در این بین اما به نظر طلبه‌ها وضعیت مساعدتری دارند به این معنی که سازمان حوزه بنابر تدبیری که اندیشیده و طرحی که از بالا به اسم خود به تصویب رسانده، می تواند طلاب را در چارچوب نیازهای سازمان خود به کار بگیرد و این بدین معنا است که اگر دور آن دسته از طلابی که طلبگی را در سر و کله زدن با خود و کتب و بعضا یکی دو تن از طلاب دیگر در کنج حجره هاشان خلاصه می‌کنند، فاکتور بگیریم، باقی طلاب می توانند با استفاده از فرصتی که حوزه برای ایشان فراهم آورده، خدمت سربازی خود را در راستای پیگیری دغدغه ها و ماموریت هایی همسو با فضای دغدغه‌ای و علمی خودشان دنبال کنند. در حالی که آنچه بر سر محصلان و فارغ التحصیلان دانشگاهی می‌آید این است که از بد روزگار چنین بستری برایشان فراهم نیست. شاید در این بین عده‌ای از دانش‌جویان و فارغ التحصیلان علوم پزشکی و علوم مهندسی برشمرده شوند که در دوره ی سربازی‌شان در راستای تخصص شان به کار گرفته می‌شوند اما حقیقت امر این است که سیستم موردنظر علی الرغم جوانب مثبتی که دارد از محدودیت‌های بیشمار کمی و کیفی نیز برخوردار است به این معنی که این طرح تنها عده‌ی معدودی از فارغ التحصیلان را در برمی گیرد و عده‌ی قابل توجهی علی الرغم توانایی‌هایی که دارند به جهت این که سازمان نظام وظیفه قابلیت درک، شناسایی و و به کار گیری توانایی آن‌ها در دایره‌ی محدود نیازهای نظامی و امنیتی خود را ندارد، در خارج از این طرح رصد و به کار گرفته می‌شوند.

 

اما در گروه دوم، شمار قابل توجهی از جوانان کشورمان را داریم که برخلاف دو دهه قبل لزوما مسیر زندگی‌شان را در گذر از ایستگاه تحصیلات آکادمیک دنبال نمی‌کنند و بنابر دغدغه‌های خاص اقتصادی و فرهنگی که دارند، با حضور مستقیم و فعال در بازار کار تلاش می کنند تا سیر اهداف و برنامه‌های خود را دنبال کنند، جوانانی که بعضا دو تا سه سال پیش از رسین موعد سربازی‌شان، گام هایی اساسی در مسیر پیشبرد اهداف شغلی و اقتصادی‌شان برداشته‌اند اما خب با فرا رسیدن موعد اعظام به خدمت، به ناگاه بایستی قید همه ی سرمایه گذاری های زمانی و اقتصادی‌شان و اعتباری که در حیطه‌ی کاری  دست و پا کرده اند بزنند و فارغ از دوماه آموزشی، بیست و دو ماه، خود را به دام آنچه جز بطالت عمر در نظرشان نیست، بیاندازند. در این بین شاید از طرح‌های نوآورانه کارآموزی در دوره ی سربازی سخن به میان آورده شود اما مسئله این جا است که بنابر مشاهدات میدانی در مورد این قبیل طرح‌ها، خیلی زود کاشف به عمل می‌آید که برخلاف بازتاب رسانه‌ای که در دو سه سال اخیر از این طرح صورت گرفته، آنچه در عمل نصیب سربازان ما شده و می‌شود چیز دندان گیری نیست و از قرار معلوم طرح های نام برده، هنوز نیاز به سازمان دهی مدیریتی و زیرساختی اساسی تر و وسیع‌تری دارند.

 

اما فارغ از دو تصویر فوق که در دو گروه جوانان محصل و غیر محصل کشورمان در مواجهه با خدمت اجباری سربازی، ارائه کردیم، چالش های دیگری نیز در نحوه‌ی مواجهه‌ی جوانان با این پدیده وجود دارد که چه بسا بتوانیم با اشاره به برخی از آنها، عمق دقیق تری از نزاع دامنه دار موافقین و مخالفین خدمت اجباری سربازی را مورد رصد قرار دهیم:

 

شاید بتوان مدعی شد که یکی از چالش‌های جدی و اساسی که هر دو گروه محصلان و غیر محصلان از جوانان کشور در مورد خدمت اجباری سربازی با آن مواجه هستند به مقوله‌ی ازدواج ایشان بازمی‌گردد، جوانانی که خیلی از ایشان یا بایستی تا پیش از  گذراندن دوره‌ی خدمت‌شان، قید ازدواج را بزنند یا چنانچه بخت‌شان هم باز شود، با چالش‌های جدی نظیر دور بودن از همسر و فرزندان و تامین اقتصادی خانواده در این دوره مواجه خواهند بود.

واقعیت این است که امروزه خیلی از خانواده‌ها، اولویت شان این است که دختر خود را به دست آقا پسری بسپارند که یا خدمت سربازی را از سر گذرانده یا این که به لطف کارنامه و یا وضعیت خاص خانوادگی‌اش، از سربازی معاف شده باشد، در حالی که ایشان و صد البته مسئولین محترم، گویی از نیاز های اساسی عاطفی جوانان در این سن غافل مانده‌اند یا این که اساسا قصد ندارند نسبت به آن متوجه باشند و از سوی دیگر خانواده‌هایی هم هستند که در ابتدا تن به ازدواج دخترشان با یک آقا پسر مشمول خدمت می‌دهند ولی وقتی به اواسط راه می رسند، تمام مصائب نظیر بعد مصافت ها و شپش‌هایی که ته جیب آقا پسر پشتک می‌زنند، یا قافیه را به آقا پسر تنگ می کنند یا اساسا زیر همه چیز می‌زنند و نامه‌ی طلاق را در حالی که آقا پسر در پست نگهبانی است، به دستش می رسانند و این گونه در همان عنفوان جوانی، فشار روحی روانی سخت و در هم شکننده‌ای را به این جوان نوپا وارد می‌کنند که به نظر نه تنها به شکل گیری شخصیت و مردانگی‌اش کمک نمی‌کند بلکه اساسا هرچیزی تحت این عناوین را در نظر وی با تردید مواجه می‌سازد.

 

 

حال در کنار حواشی و چالش های مذکور، چنانچه نیم نگاهی هم به تبصره‌های مربوط به معافیت از خدمت بیاندازیم،با ضمیمه شدن به چالش‌هایی نظیر آنچه در بالا آمد، بستر خیلی مساعدی برای تلقین تمایزها و تبعیض‌های هویتی و اقتصادی در میان قشر جوان جامعه‌ی ما به بار می‌آورند، قشر جوانی که قرار است موتور پیشران جامعه باشد اما در مواجهه با مولفه‌هایی که رنگ و بوی تبعیض به خود دارند، در طول زمان از هرگونه انگیزه‌ی لازم برای آن که همچنان حاکمیت و کشورش را مقدس بداند و دفاع از آن را بر خود واجب بشمارد، تهی می‌گردد. لذا به نظر می‌رسد بایستی مسئولین امر و سیاست‌گذاران بالادستی و میان‌دستی در جمهوری اسلامی حول چالش‌های اساسی که در مورد خدمت اجباری سربازی وجود دارد، فکری اساسی بکنند و با اتکا به تحلیل‌هایی واقعی از آنچه در این حوزه در جریان است، بازنگری‌ای جدی، هدف مند و کارآمد را نسبت به جوانب این طرح به عمل بیاورند. باشد که هویت مقدس کشورمان در طول زمان و بنابر تصمیمات و سیاست‌گذاری‌های اشتباه، از عنصر تقدس تهی نگردد.

آمین