کنارهگیری مذهبیون از امور حکومت یکی از تدابیر کشورهای غربی برای استثمار جوامع اسلامی بوده است. توضیح، آن که تا چند قرن گذشته، پرچمداری فکر و اندیشه و فرهنگ و هویت جامعه ما با نهاد روحانیت بوده، آموزش رسمی و نیز پرورش فرزندان جامعه در دامان آن صورت میگرفته است. اما با شروع دوران استعمار، کشورهای غربی با دخالت در امور کشور و کنارگذاردن نهاد روحانیت از شؤون سیاست و حکومتداری، امر آموزش و پرورش را به مدارس جدیدی سپردند که فکر، اندیشه و فرهنگی غربی را القا میکرد. از این رو به تدریج، هویت مستقل اجتماع جای خود را به وابستگی فکری به کشورهای غربی داد.
اما با گذشت سالیانی دراز این انقلاب اسلامی بود که تمام قد در برابر غلبه تمدن غرب ایستاد و مدعی بازگشت نهاد دین به عرصه اجتماع و حکومت شد. از این رو شاید بتوان یکی از برکات نظام اسلامی را ورود علما و شخصیتهای مذهبی در عرصه سیاست دانست. اینها همه البته علیرغم تلاش همهجانبه روشنفکرمآبان غربزدهای در سوی مقابل بود که رد پایشان حتی تا همین چند سال پیش در عرصه سیاست به چشم میخورد.
حال که به زمان انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری نزدیک میشویم، شاهد آن هستیم که علمایی بنام در جهت معرفی اصلح مورد نظر خود برآمده و از اتخاذ مواضعی رسمی و علنی نیز دریغ نمیکنند. آنچه مسلم است این اظهار نظرها فینفسه موجب رونق فضای انتخابات شده و از طرفی هم تا حدودی میتواند به اقشار مردم در زمینه انتخاب اصلح کمک کند و از این رو اظهار نظری گرانبها به شمار میآید. این خود همچنین نشان از وجود ارتباط وثیق مردم با علمای دینی دارد، به طوری که حمایت ایشان از یک کاندیدای خاص تا حد زیادی به سبد رأی او خواهد افزود. اینها همگی در وهله نخست چیزی جز سپاس خدای متعال را به ارمغان نخواهدآورد که توشهای ست تا جامعه اسلامی را از انحرافات محتمل بیمه کند.
حال این سؤال به وجود میآید که در صورت حمایت صریح یا ضمنی شخصیت های این چنینی، نظر ایشان برای افراد حجت شرعی به بار میآورد؛ همان گونه که در مسائل شرعی، حکمشان لازم الاطاعه است؟ پیش از پاسخ به این سؤال باید گفت که سکاندار کشتی نظام همانا رهبری معظم انقلاب است که با ارائه معیارها و ملاکهایی همواره امت را به راه درست رهنمون شده است. از این رو اظهارنظر هر شخص و شخصیت دیگری به لحاظ این که برخوردار از تقوی و بصیرت بوده، تنها میتواند به عنوان یک اَماره محسوب شده و گزینهای را در ذهنها پر رنگتر کند. یعنی حمایت فلان عالم یا شخصیت برجسته مذهبی، تنها میتواند در کنار سایر معیارهایی که ولی امر آن را ناظر به نیازهای کشور لازم دانسته، قرار گیرد. بنابراین به صراحت میتوان گفت (همان طور که خود آنها هم بارها و بارها مردم را به تحقیق و بررسی دعوت میکنند) صِرف دیدگاه فلان عالم دینی یا آیتالله بدون تحقیق و برسی در زمینه انتخاب اصلح حجتآور نخواهدبود. اما نکته قابل ذکر دیگر آنکه اختلاف نظرهای ایشان در معرفی اصلح شاید به میزان سهمدهی بیشتر ایشان به برخی ملاکها نسبت به بعضی دیگر است که این هم البته جای ملاحظه و دقت در امر محاسبات دارد.
اما گاهی ممکن است حضور اینچنینی روحانیت و شخصیتهای مذهبی در عرصه سیاسی و معرفی یک فرد با آفاتی روبرو شود. آن هم اینکه ممکن است برخی در تحلیلهای خود هر چند صحیح اما غافلانه شخصیت ایشان را مورد نقد قرار دهند، به گونهای که موجب بیحرمتی گردد. حال آنکه رجال مذهبی اغلب تنها با انگیزهای الهی و به دور از سیاسیکاری و تنها از روی آنچه آن را تکلیف دانستهاند، اقدام به اظهار حمایتی این چنین، هر چند نادرست، از فرد یا گروهی کردهاند و لذا نباید برای این کار به طوری بر ایشان خرده گرفت که تمام شخصیت علمی، فقهی و مردمی او مورد خدشه قرار گیرد.