کسی را که میخواستند دوره ریاست جمهوریاش را تمدید کنند، مردم در پایان دورهاش «نه» بزرگی به او گفتند. در آن سال شاید هیچکس فکرش را هم نمیکرد که عالیجناب سیاستمداران از مردم کارت قرمز بگیرد. اما او که رنگ کارت مردم را ندیده بود و خود را به کوررنگی زده بود برای مجلس وارد انتخابات شد و باز هم با «نه» مردم روبرو شد. هاشمی «نه»های مردم را به پای مقابلهاش با جریان اصلاحطلب خیال کرد. در ادامه روند جدیدش اینبار به امید روی خوش مردم وارد کارزار انتخابات شد، اما باز هم مردم برای سومین دفعه کارت قرمز را به وی نشان دادند.
وی باز هم پیام مردم را فهم نکرد و این بار با تمام تجهیزات وارد انتخابات 88 شد. انتخاباتی که با سخنرانیهای آقازاده ها داغ شد و آتشش با «نامه بدون سلام و والسلام» گُر گرفت؛ آتشی که 8 ماه طول کشید تا به آرامش برسد. درانتخابات 88 نیز کارت قرمزی گرفت و البته واکنش مردم به آتشافروزی ها در آن روزها دیدنی بود. آیا هاشمی -که از صحبتهایش برنمیآید که پیام مردم را فهمیده باشد- دوباره آمده است تا اینبار دیگر مردم نه تنها برای پنجمین بار کارت قرمز را به وی نشان دهند بلکه دیگر به «مرگ سیاسی» دچار شود؟
سخن از آرامش رفت. آرامشی که همین اطرافیانِ امروز جناب آیت الله(!) هشت ماه از مردم گرفتند و به کابوسی برای مردم تبدیل کردند. آرامشی که رهبری بارها بر آن تاکید نمودند. امنیت روانی و آرامش است که میتوان در گرو آن به حماسه سیاسی و اقتصادی رسید. باید دید، آیا کسانی که با شعار برای تحقق «حماسه سیاسی» و در پی آن «حماسه اقتصادی» به میدان پای نهادهاند؛ پای حرفشان خواهند بود و به مردمی که فریادشان را میزنند پشت خواهند کرد؟ به مردمی که آرامش می خواهند؛ عمل به قانون میخواهند و تنها در صورت امنیت است که میتوانند به خواستههایشان برسند. مردمی که دیگر برای آن ها «دورهی سازندگی» تمام شده است؛ دورهای که «تکنوکراسی» در راس امور بود و حاصل آن، جدا شدن هر چه بیشتر راهبردها از آرمانهای انقلاب بود.
مردم به انقلاب دل بستهاند و هنوز برای آن جانفشانی میکنند. دیگر حنای کسی که راهش دور شدن از آرمانهای انقلاب است، پیش مردم رنگی ندارد. مردم به کسی اعتماد میکنند که به دنبال آرمانها باشد…