بسم الله الرحمن الرحیم

1- بار دیگر انتخابات در راه هست و بازار تبلیغات داغ. در این بازار مثل همه ی بازارهای موجود در جامعه علاوه بر آن که می توان از راه حلال سودی به دست آورد، می توان با دوز و کلک و دروغ و تهمت و … اهداف خود را عملی ساخت. متأسفانه آن چه در جامعه ی ما و در همه ی جوامع شاهد آن هستیم، گناه هایی است که در ایام انتخابات، مردم برای حمایت از یک کاندیدای خاص مرتکب آن می شوند و ناخواسته برای آن که به کس دیگر سودی برسانند، خود را در ورطه ی گناه آلوده می سازد. به راستی انسان ها چه قدر باید احمق باشند که برای آن که دیگری به مقامی برسد، خود را گناه آلود کند! در این نوشتار قصد آن ندارم که از کسی حمایت کنم و یا به تخریب کسی بپردازم، بلکه می خواهم با استفاده از گنجینه ی سخنان مولای متقیان به یک نکته ی مهم اخلاقی اشاره کنم و آن، مسئله ی غیبت است.

2- «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیم» (حجرات:12). بسیاری از افرادی که به درجه ی بالای معرفت و کمال رسیدند، معنای این آیه را بهتر درک می کنند. تا به حال با خود اندیشیده ایم که روزی چند بار گوشت برادر مرده ی خویش را می خوریم؟ البته ماجرا به همین سادگی نیست! کسی که می خواهد گوشت برادر مرده اش را بخورد، ابتدا باید او را به قتل برساند. چند روز پیش در تلویزیون در یکی از شبکه های تلویزیون دیدم که تروریست ها در سوریه به طور وحشیانه سینه ی یکی از مردم را شکافته و قلبش را درآورده و آن را می جوید. با دیدن این صحنه به یاد این آیه ی قرآن افتادم. آیا غیبت کردن به این اندازه برای ما وحشت آور هست یا نه؟ مسلماً افرادی که به راحتی به بدگویی از افراد می پردازند، عمق این گناه را درک نکرده اند، و الّا به نظر من چه تفاوتی بین غیبت کنندگان و آن تروریست های سلفی در سوریه هست؟ هر دو انسان می کشیم و هر دو گوشتش را می خوریم! شاید کار ما از یک جهت و آن که به قتل شخصیت روانی فرد اقدام می کنیم از کار آنان سخت تر و عذاب آور تر باشد!

3- «وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَهِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلَامَهِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِیَهِ وَ یَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ فَکَیْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِی عَابَ أَخَاهُ وَ عَیَّرَهُ بِبَلْوَاه‏» (نهج البلاغه، ترجمه ی صبحی صالح، خطبه 140: 197). بر فرض مثال، من و امثال انسان های پاک باشیم، آیا نباید شکرگزار باشیم که خداوند به ما توفیق عنایت فرموده که گناه نکردیم؟ امام علی علیه السلام شکر این نعمت را در عدم عیب جویی از دیگران و سرزنش برادران می داند. به راستی، من و امثال من اگر هم پاک باشیم، سزاوار نیست که به بهانه ی شکر این نعمت که تقوا نام دارد، دست از عیب جویی برداریم؟ چرا باید برخی از ماها به دنبال آن باشیم که از دیگران نقص ها و انحرافات کشف کنیم و آن را در ملأ عام برای مردم بازگو نماییم؟

4- «أَمَا ذَکَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِی عَابَهُ بِهِ وَ کَیْفَ یَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَکِبَ مِثْلَهُ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ رَکِبَ ذَلِکَ الذَّنْبَ بِعَیْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ فِیمَا سِوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ یَکُنْ عَصَاهُ فِی الْکَبِیرِ وَ عَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ لَجُرْأَتُهُ عَلَى عَیْبِ النَّاسِ أَکْبَر» (نهج البلاغه، ترجمه ی صبحی صالح، خطبه 140: 197). حال از آن فرض محال خارج شویم. همه ی ما دچار یک سری خطاها گناهان هستیم که شاید هیچ کس هم از آن باخبر نباشد، الّا خداوند علام الغیوب. آیا انسان دوست دارد که خداوند گناهانش را برای همگان افشا کند و او را سرافکنده گرداند؟ از سوی دیگر، انسان چرا باید آن قدر گستاخ باشد که به خود اجازه دهد کاری را که خداوند ابا می کند که آن را انجام دهد و آن را بر خلاف صفت ستّارالعیوبی اش می داند، انجام دهد و در نهایت هم با استفاده از مجوزهای شرعی که از خود اختراع کرده، آن را توجیه کند؟ به یاد دارم که در جلسه ی درس اخلاق پدر بزرگوار، حضرت آیهالله مهدوی کنی، ایشان فرمودند که عیب جویی از دیگران و غیبت کردن و گفتن آن به دیگران مصداق اشاعه ی فحشا است که خود گناهی بزرگ است. آیا انسان نمی خواهد این آیه را بر خود متذکر شود: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم» (نور:19). ناچارم قسمت آخر این عبارت امام علی علیه السلام را ترجمه کنم، شاید بهتر متوجه شویم: «به خدا سوگند! اگرچه خدا را در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها گناه کوچک مرتکب شده باشد، اما جرئت او بر عیب جویی از مردم، خود گناه بزرگ تری است».

5- «یَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِی عَیْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِکَ صَغِیرَ مَعْصِیَهٍ فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیْهِ فَلْیَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ عَیْبِ نَفْسِهِ وَ لْیَکُنِ الشُّکْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِیَ بِهِ غَیْرُه‏» (نهج البلاغه، ترجمه ی صبحی صالح، خطبه 140: 197). چرا انسان آن قدر جاهل است که گمان می کند که خداوند گناه کوچکش را خواهد بخشید، در حالی که او هم چنان بر گناه بزرگی که وصفش در بالا ذکر شد، اصرار می ورزد؟ واقعاً خنده دار خواهد بود در قیامت که خداوند آن گناه بزرگ فرد غیبت شونده که به خاطر آن مورد سرزنش عیب جویان واقع شد، مورد عفو و رحمت خویش قرار دهد، اما گناهان کوچک فرد غیبت کننده را که گمان می کرد مورد بخشش خدا است، به حساب عدل خویش مؤاخذه کند و موی را از ماست بیرون بکشد! چقدر باید بنده ی خدا مغرور به کارهای شایسته اش باشد، در حالی که ممکن است خداوند فرد گنا کار را به خاطر توبه اش مورد رحمت واسعه خود قرار دهد و جایگاهی به او عطا کند که حتی آن فرد مغرور در نظرش نمی پروراند!

6- انسان باید بداند که: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ إِلَّا أَرْبَعُ أَصَابِعَ‏ فسئل عن معنى قوله هذا، فجمع أصابعه و وضعها بین أُذنه و عینه ثم قال: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَیْت‏» (نهج البلاغه، ترجمه ی صبحی صالح، خطبه 141: 198). فاصله ی میان حق و باطل، چهار انگشت ناقابل است. حق آن است که انسان بگوید: من دیدم! اما باطل آن که انسان فقط اکتفا به شنیده ها بکند و هر چه را شنید و به نفعش بود، آن را در همه جا منتقل کند.

در این ایام که کم کم به فعالیت های تبلیغاتی کاندیداها نزدیک می شویم، شاهد آن هستیم که در مفاحل سیاسی، اعم از محافل بچه های حزب الهی و آقایان چپی، حرمت های افراد صراحتاً شکسته می شود و به جای آن که به تعریف از خود بپردازند! اقدام به تخریب رقبای خود می کنند. عرصه ی سیاست و سکانداری عرشه ی یک کشور آن قدر جذاب نیست که بخواهیم به خاطر آن کسی را خدای ناکرده دل شکسته کنیم یا به اتهاماتی را نسبت دهیم که در شأن یک نظام اسلامی نیست. اگر بار دیگر به بیانات حضرت آقا مدّظلّه العالی در نماز جمعه ی 29 خرداد 1388 نگاهی بیندازیم، می بینیم که ایشان به صراحت با تخریب ها مقابله نموده و آفات آن را در قالب آفات مناظرات بیان نمودند: «این گفتگوها نباید به جائى برسد که تبدیل بشود به کدورت و کینه. اگر این شد، آنوقت اثر عکس خواهد داشت. اگر به همان شکلى که آن روز بود و در همان حد باقى بود، این خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همین طور کش پیدا کند، ادامه پیدا کند، هى بگومگو بشود، این تدریجاً تبدیل خواهد شد به کینه» (بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه 29/3/1388).

آیا می توان بر نفس خود غالب شد و از طرق صحیح به رقابت با یک دیگر پرداخت؟ آیا می توان بر نفس خود غلبه کرد همان طور که مولای مؤمنان فرمود: «وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ‏ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی‏ مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُوم‏» (نهج البلاغه، ترجمه ی صبحی صالح، حکمت 233: 510). آیا طرفداران اشخاص آن قدر تحمل دیدن و شنیدن ندای مخالفان و رقیبان را دارند که برای انتقام گیری اقدام به تخریب طرف مقابل کنند؟ آیا با نو شدن هر سال جدید و با آمدن بهاری دوباره، روح و روحیه ی انسان ها تصفیه می گردد و منش و اخلاق آن ها اصلاح خواهد شد؟

امید آن دارم که با نزدیک شدن ایام به تبلیغات کاندیداها و برگزاری مناظرات و صحبت ها، بار دیگر شاهد آن چه که در سال های قبل و به خصوص در سال 88 پیش آمد، نباشیم. من امید آن دارم که در انتخابات در پیش رو ما شاهد حضوری به حداکثری سال 88 و علاوه بر آن شاهد یک انتخابات توأم با آرامش باشیم.