چند روزی از چله خون در یمن می‌گذرد. دیگر دیدن جنازه های جزغاله شده ی کودکان یمنی در لابلای تصاویر خبری، امریست عادی. به آن اندازه عادی که دیگر داریم کم کم خسته می شویم از ژانر تکراری کودک کشی. کاش لااقل سعوری ها مثل داعش یک تنوعی هم به کار می دادند. مثلا این بار به جای پرتاب موشک، از آسمان آجر می‌ریختند سر یمنی ها. شاید این جوری می‌شد برای هیجانش هم که شده، وایبر کرد فیلم هایش را.

ولی اصلا ما را به کودکان یمنی چه کار است. اصلا مگر چند تا عرب فقیر و بیچاره ارزش دلسوزی ما را دارند. فعلا آنچه برای ما مهم است، منقرض شدن نسل سگ های خال خالی ساق مشکی اصیل پارسی‌ست. راستی یادمان نرود یک کمپین جمع آوری امضا بزنیم در تشکر از آقای رئیس جمهور. آخر در سفر خود به شیراز به جای کارهای جلفی مثل سر زدن به فقرا و بدبخت بیچاره ها، از تخت جمشید بازدید کردند. آفرین دارد این حرکت.

غیرت برای ما یعنی در هفته سه مرتبه و به مدت سه ساعت جملات قصار کوروش کبیر را در ریشیر کنیم. چند تا شعر دُر دَری از محیی زبان فخیمه‌ی پارسی هم پشت‌بندش اضافه کنیم که چی، عرب شیر شتر خورده و ما شیر گاو. آن‌ها سوسمار می خورن و ما کله پاچه. بعد هم نیم ساعتی فاتحه به روح اعلی حضرت همایونی بفرستیم که چقدر وطن پرست بود لامصب. و خدا پدرش را بیامرزد که کلیپس گل‌درشت خفنی زد به سر این خاک دلیران.

و به قول جلال آل احمد برویم در خط هخامنش بازی و از این دست حرف‌ها.

ماها خیالمان کمی بیشتر از خیلی راحت است. تقریبا دوران جنگ را که فراموش کرده ایم. و حالا سطح دغدغه ما از شکم بالاتر نمی رود. الان نگرانی اصلی ما این است که مبادا قهرمانان ظریف ما نتوانند ساختمان تحریم را کمی بیشتر سوراخ کنند، که آن وقت قیمت‌های ماتیک و بوتیک و تونیک سر به فلک خواهد زد و آن وقت جوان ها از شدت افسردگی، پورشه زرد رنگ خود را به در و دیوار می کوبند و این اصلا اتفاق خوبی نیست. مسئولان باید فکری برایش بکنند..

اصلا لب کلام این است: کوروش جون! بیزحمت یه جا گرم و نرم هم برای ما بنداز ور دست خودت. خیلی خوابمان می‌آید. فقط پنجره را سفت ببند که صدای جیغ کودکان یمنی آزارمان ندهد که بدجوری صدا می‌کنند.