جان و جیگر و جنون

در بحبوحه تبلیغات انتخاباتی، فیلم تبلیغاتی یکی از نامزدها را که با دیگران مقایسه می‎کردی، شاید می‎شد پیش‎بینی کرد که یک تیم رسانه‎ای قوی پشت ماجراست. کلید و رنگ بنفش و شعارهای تبلیغاتی را که کنار هم می‎گذاشتی همه مؤید همین مطلب بود. از این که «باید چرخ سانتریفیوژ بچرخد به شرط آن که چرخ کارخانه‎ها هم بچرخد» و «ما دولت راستگویان و درستکاران را تشکیل می‎دهیم» تا «من سرهنگ نیستم، من حقوقدانم» همه و همه به جملاتی ماندگار در اذهان عمومی بدل شد.

گذشت تا این که از انتخابات، نتیجه‎ای بیرون آمد که شاید تا قبل از آن هیچ کس فکرش را هم نمی‎کرد. نشریات و مطبوعات یک زنجیره به هم متصل را در حمایت از دولت جدید ایجاد کردند. از آن طرف، با شروع به کار تیم‎چینی دولت، آدم‎هایی را در آن بین می‎دیدی که تا قبل از آن به نحوی به تشکیلات امنیتی و اطلاعاتی مرتبط بوده‎اند. از مشاوران و معاونان و برخی وزرا و تا شخص رئیس‎جمهور. با تلقی باز شدن فضای کشور، نشریات و روزنامه‎های بیشتری در حمایت‎های همه جانبه از دولت روی دکه آمدند. از آن طرف، برخی آدم‎های مشکل‎دار جریان فتنه هم بر روی این موج رسانه‎ای سوار شده بودند تا جایی که خواسته‎های آن ها را می‎شد از تیترهای هماهنگ روزنامه‎هایشان به خوبی دید.

وعده 100 روزه به زمان موعود فرا می‎رسید که توافق هسته‎ای یک انفجار رسانه‎ای در کشور ایجاد کرد. باز هم قوت تیم رسانه‎ای دولت، به وضوح نمایان شد. هنوز امضای وزیر خارجه پای تفاهم‎نامه خشک نشده بود که نامه پر طمطراق رئیس‎جمهور به رهبری و پاسخ آن رسانه‎ای شد. هنوز چند ساعتی نگذشته بود که رئیس‎جمهور در بین خانواده شهدای هسته‎ای به جلوی تلویزیون می‎آید و خبر از دستاورد بزرگ هسته‎ای می‎دهد. وزیر خارجه هم هنوز پایش به ایران باز نشده، چفیه به گردن می‎اندازد و در جمع بسیجیان می‎رود. بحبوحه گزارش‎ها و کنفرانس‎های خبری هم وزیر را از رفتن به نزد علما باز نمی‎دارد و به صورت کاملا اتفاقی، وزیر، نشان خادمی حرم حضرت معصومه را از آن خود می‎کند.

حالا که چپِ دولت از دستاورد پر شده، رئیس جمهور در مقابل صفحه تلویزیون ظاهر می‎شود و در حالی که سه مجری بذله‎گو به نیابت از ملت بزرگوار روبرویش نشسته‎اند، با افتخار به گزارش 100روزه می‎پردازد. قبل از آن هم مستندی تبلیغاتی پخش می‎کنند که از راهیابی تیم فوتبال به جام جهانی و موفقیت‎های تیم والیبال در لیگ جهانی آن هم تنها چند روز پس از انتخابات، حداکثر استفاده را کرده و همه را تنگ هم می‎زنند و از آن 100 روز یک فتح الفتوح می‎سازند.

در قوت رسانه‎ای تیم دولت همین بس که می‎تواند به لطافت هرچه تمام‎تر، گزارش ویرانی‎های به جای مانده دولت گذشته! را دستاوردهای 100 روزه خود بداند. اما شاید آن روی سکه جالب توجه‎تر باشد و آن هم هشداری است که نکند رسانه، چماقی باشد تا تیم امنیتی دولت، بر سرِ صداهای دیگر بکوبد. هر چند با افراطی خواندن جریان غیر همسو، صدای مخالفان را می‎توان کوتاه کرد و چند صباحی بر مسند قدرت نشست، اما نکند بستری فراهم شود که جریان ورشکسته‎ی پس از فتنه از آن موج‎سواری کند. کما این که در فضایی که هر کس صدای انتقادی از دولت بگشاید، شاید نه از سوی خود دولتی ها، بلکه از جانب موج سواران، چنان آماج حملات به سوی او نشانه می‎رود که انصافا قدم گذاشتن در این راه و تفوق بر این فضای رسانه‎ای، امنیتی به وجود آمده و نشان دادن برخی حقایق، علاوه بر لحاظ ظرافت‎های منطقی، جز از سه راه ممکن نخواهدبود: جان و جیگر و جنون!