بسم الله الرحمن الرحیم

بسیجی پیرو رهبری کیست؟

یکی از نکاتی که همواره مورد اختلاف اقشار مختلف بسیجیان بوده است پاسخ به این پرسش است که پیرو رهبری به چه معنی است؟ به این معنی است که ما باید منتظر باشیم تا رهبری در باره هر موضوعی تصمیم بگیرند موضع خود را صراحتا اعلام کنند و راه را معلوم کنند بعد ما به آن طرف حرکت کنیم؟ یا باید خود ما راه را با توجه به ملاک های اصلی انقلاب اسلامی و راهبردهای ایشان تشخیص دهیم و به آن سمت حرکت کنیم؟ اگر رهبر جامعه اسلامی در مورد یک مصداق خواص اظهار نظر نکرده اند ما باید چه کنیم؟ مرز بین تندروی و دانشجوی پیرو خط امام چیست؟

جهت تبین پرسشهای بالا و پاسخ آنها مرور وقایع تاریخی خالی از لطف نمی باشد:

1- در 13آبان سال 1358 تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام در برنامه ای کاملا خودجوش و بدون هماهنگی قبلی با مسولان عالی رتبه سیاسی کشور بخصوص حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند وارد سفارت شدند و با گروگان گرفتن عده ای از اعضا و کارکنان سفارت آمریکا، آن محل را تسخیر نمودند. سپس حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با حمایت همه جانبه، این اقدام دانشجویان را انقلاب دوم قلمداد کرده و فرمودند: « ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه‌ی فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده‌ایم. »

2- از طرفی هم مکرر مشاهده شده است که عده ای با روحه انقلابی دست به اعمالی زده اند که رهبر انقلاب آن رفتارها را نابجا دانسته اند، مانند واقعه سخنرانی آقای سید حسن خمینی در حرم حضرت امام و شعار های تند معترضین و یا…

بهترین راه برای پاسخ به پرسش بوجود آمده رجوع به بیانات رهبر معظم انقلاب است. در چند سال اخیر یکی از کلیدواژه هایی که رهبر معظم انقلاب مکررا بر آن تاکید داشته اند «بصیرت» است. بصیرت به معنی آن است که افراد جامعه دینی فضای موجود در جامعه را درست بفهمند، حق را از باطل تشخیص دهند و افزون بر آن، ملاک های اصلی انقلاب اسلامی را از قبل آموخته باشند و اولویت بندی آن را بدانند. آنگاه با توجه به این دو اصل، راه صحیح را تشخیص داده و در مسیر حق حرکت کنند.

با توجه به این نکات، بسیجی پیشرو و بصیر این گونه تعریف می شود: کسی که با توجه به ملاک های انقلاب اسلامی و راهبردهای رهبری در فضاهای مختلف کشور تصمیم صحیح را بگیرد و در حیطه اختیارات و وظایف خود اقدام کند.

اصلا یکی از وجوه تمایز نظام جمهوری اسلامی ایران با دیگر حکومت ها در این است که نه تنها رشد و تعالی مردم خود را در نظر دارد، بلکه تنها راه بقای خود را تعالی و حضور مردم می داند. یعنی حکومت اسلامی باید به گونه ای باشد که مردم از لحاظ بصیرتی به آن اندازه از رشد برسند که دیگر نیازی نباشد که رهبر جامعه در باره مصادیق هر موضوعی اظهار نظر کند، بلکه فقط لازم است ملاک های اصلی تمیز حق از باطل را بیان کند. در این صورت این خود افرادند که با تحلیل شرایط موجود به سمت کمال خود و تعالی نظام اسلامی حرکت کرده و در صورتی که انحرافی به وجود آمد، با تذکر خود آن را اصلاح می کنند. پس این رویه که ما باید در هر زمینه ای منتظر اظهار نظر رهبری باشیم، بعد تصمیم بگیریم و حرکت کنیم، نه از نظر تاریخی با رویه امام و رهبری سازگاری دارد و نه از باب عقلی صحیح است.

این نکته نیز حائز اهمیت است که میزان حضور و پایبندی مردم به آرمان هایشان در تصمیم های رهبری و قدرت ایشان تاثیرگذار است. به عنوان مثال اگر امام حسن علیه السلام احساس حضور بهتری از مردم را می دیدند، تن به صلح نمی دادند یا مثال های تاریخی دیگر.

از طرفی هم باید توجه داشت که این پیشرو بودن تا زمانی صحیح است که با ملاک های انقلاب اسلامی سازگار باشد و در غیر این صورت مخرب و مفهوم تندروی پیدا می کند که ضرر بسیاری برای انقلاب اسلامی دارد.