تاریخچه

سال ها بین مکاتب مختلف فکری بر سر تقدم و تاخر مادیت و معنویت بحث بود و این که اصالت از آن کدام است؟ کدام یک زیربناست و کدام یک روبنا؟ مارکسیسم و تفکرات ماتریالیستی اصالت را از آن اقتصاد می دانستند و برای اخلاق نقش روبنایی قائل بودند. برعکس طرفداران تفکر مذهبی اخلاق و دین را اصل می دانستند و اقتصاد را در مرتبه نازله قرار می دادند.

طرفداران دیدگاه اول عدالت اجتماعی را در پرتو اقتصاد سالم می جستند و مذهبیون عدالت را به نظام اعتقادی وابسته می دانستند و معتقد بودند باید جهان بینی الهی را پذیرفت و به تبع آن عدالت را پذیرفت و برای ثواب آخرت آن را به کار بست. ضمانت اجرایی دیدگاه اول مبارزه علیه بی عدالتی اجتماعی از طریق تشکیل احزاب و گروه های سیاسی و راه انداختن سندیکاهای صنفی و کارگری و مبارزات انقلابی و قهر آمیز علیه حاکمان ستمگر بود. اما ضمانت اجرایی مذهبیون در رسیدن به عدالت اجتماعی عمدتا نصیحت اخلاقی و بیم دادن افراد از عذاب آخرت و دعوت به تبعیت از توصیه های بزرگان دین بود.

دیدگاه مادی همواره طرفداران مذهب را متهم می کرد که صرف نصیحت و توصیه نمی تواند فقر و اختلاف طبقاتی را از بین ببرد و شاید در اکثر مواقع به توجیه ظلم ظالمان بیانجامد و فرهنگ صبر و سکوت را جایگزین مبارزه و قهر انقلابی کند.

برخی نیز بر سر اصالت یا تقدم و تاخر مذهب و اقتصاد سال ها مباحث تئوریکی بی حاصل را ادامه می دادند. از طرفی نیز خاصیت فزون خواهی و فرصت طلبی و افراط نظام سرمایه داری روز به روز بیشتر می شد و سرنوشت ملت ها را تحت تاثیر قرار می داد. تفکرات مارکسیستی نیز با تبلیغ روی نقاط ضعف نظام سرمایه داری در پی سرنگون کردن حکومت های وابسته به نظام سرمایه داری جهانی و تشکیل بلوک شرق و اتحادیه کشورهای ضد سرمایه داری بود و با شعار حاکمیت طبقه کارگر نظام های سوسیالیستی وابسته به خود را تشکیل می داد. پیشرفت های تکنولوژیکی و رفاه اقتصادی به دست آمده در نظام های سرمایه داری جاذبه های خاص خودش را داشت و نظام های سوسیالیستی در میدان عمل توان رقابت با آن را نداشتند به ناچار به مسابقه تسلیحاتی روی آوردند و قطب بندی های فکری و سیاسی جای خود را به قطب بندی نظامی داد و پیمان های نظامی ناتو از یک سو و ورشو از سوی دیگر شکل گرفت. بیم از وقوع جنگ جهانی سوم، قدرت های بزرگ جهانی را وادار کرد که به نوعی به تعادل قوا و تقسیم منافع و هم سویی با یکدیگر در چپاول ملت های ضعیف تن دهند. استعمار نو شکل گرفت و حکومت های دست نشانده در کشورهای مختلف هر یک با وابستگی به یکی از بلوک شرق یا غرب به وجود آمد. حال و روز جهان چنین بود تا این که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و با نفی شرق و غرب و با شعار استقلال، راه جدیدی را پیش پای ملت ها گشود.

سران قدرت های جهانی کج دار و مریز با حکومت نوپای اسلامی مدارا می کردند و در پی شناسایی مواضع حکومت انقلابی ایران و آرمان های بنیانگذار آن بودند. آرام آرام توطئه ها شکل می گرفت و ایجاد تنش های قومیتی و تحریک نارضایتی اقوام توسط آمریکا سازمان دهی می شد تا این  که لانه جاسوسی آمریکا تسخیر شد و رابطین داخلی آمریکا شناسایی شده و شبکه وسیع جاسوسی آمریکائی ها در ایران متلاشی گشت. حمله هلیکوپترهای آمریکایی نیز در صحرای طبس گرفتار طوفان شن شد و نقشه های کودتاهای مختلف ناکام ماند. شهریور سال 1359 رسید و عراق به نمایندگی از آمریکا و متحدین غربی اش جنگی 8 ساله را علیه ایران شروع کرد. شوروی هم از تقویت تسلیحاتی عراق دریغ نکرد. میگ های روسی و میراژهای فرانسوی به بمباران شهرهای ایران پرداختند. مردم ایران متحد و یک پارچه از مرزهای ایران و ایمان دفاع کردند و دشمن متجاوز را وادار به عقب نشینی کردند و جمهوری اسلامی به عنوان شکل جدیدی از حکومت مبتنی بر تفکر دینی، توانمندتر در عرصه سیاسی جهان ماندگار شد. هدف قدرت های بزرگ از انواع توطئه ها و تحمیل جنگ علیه ایران جلوگیری از نفوذ تفکر سیاسی اسلام در بین سایر ملت های اسلامی بود.پیام انقلاب اسلامی روشن بود. گسترش عدالت اجتماعی، آگاهی بخشی به ملت ها، حاکمیت ارزش های دینی، صلح جهانی و آزادی ملت های تحت ستم جزء آرمان های اصلی انقلاب اسلامی بود. لازمه ی گرایش سایر ملت ها به سوی این شعارها ساختن جامعه ای نمونه مبتنی بر تفکر دینی بود. لذا ملت ایران تمام همت و توان خود را باید صرف ساختن کشور می کرد و با گسترش عدالت اجتماعی و ایجاد رفاه اقتصادی، اختلاف طبقاتی را که ناشی از روابط غلط دوران ستم شاهی بود از بین می برد.

جهاد سازندگی تجربه موفقی بود که در نخستین سال های انقلاب شکل گرفت و جمعیت شهری برای سازندگی روستاها به میان طبقات محروم جامعه رفتند. آن مجاهدت ها و تلاش ها برای سازندگی کشور بعدها گرفتار بوروکراسی اداری شد و به وزارتخانه جهاد سازندگی تبدیل شد و در نهایت با ادغام در وزارت کشاورزی پرونده اش مختومه شد. خسارت های ناشی از جنگ و بازسازی مناطق جنگی بودجه فراوانی از کشور را به خود اختصاص داد. سرعت و شتاب زدگی در سازندگی و عدم برنامه ریزی کلان برای توسعه پایدار کشور سبب ظهور طبقه جدیدی از تکنوکرات ها و صاحبان سرمایه شد و بر زرق و برق شهرها افزوده شد. برج سازی ها شروع شد و روستاها از نیروی کار و تولید خالی گشت.

 نقد حال

هر یک از دولت های بعد از انقلاب یک وجه از کار را وجهه همت خود قرار دادند. دولت زمان جنگ، اداره کرد کشور در شرایط بحرانی و جنگی را سرلوحه امور خود قرار داد. دولت بعد از زمان جنگ با شعار سازندگی و رونق بخشی به اقتصاد و دولت بعدی نیز با شعار توسعه سیاسی به میدان آمدند و در نهایت شعار عدالت اجتماعی و رسیدگی به اقشار محروم در دولت نهم و دهم مطرح شد. غافل از این که همه این ها لازم و ملزوم یکدیگرند و پرداختن به یکی و غفلت از دیگری موجب توسعه ی نامتوازن می شود. چنانچه پرداختن بیش از حد به بحث سازندگی و توسعه اقتصادی منجر به اختلاف طبقاتی شد و افراط در مقوله توسعه سیاسی موجب بحران های اجتماعی و تنش های سیاسی شد و شعار توجه به طبقات محروم بدون توجه به زیرساخت ها موجب گسترش افکار پوپولیستی و ظاهرگرایی شده و توزیع مستقیم پول، تورم را تشدید کرد و عدم تدبیر اقتصادی بحران ارزی را به دنبال آورد.

در شرایط کنونی چه باید کرد؟ راه برون رفت از معضلات موجود چیست؟ به نظر نگارنده مفهوم توسعه، امری همه جانبه است و فقط با نگرشی فراگیر می توان به آن دست یافت. بنابراین حفظ روحیه انقلابی، سازندگی و پیشرفت اقتصادی، توسعه سیاسی و آگاهی طبقاتی،عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی چهار عنصری است که باید به موازات هم پیش بروند. دولت های بعدی اگر می خواهند موفق شوند بایدتدبیری بیاندیشند که توسعه و سازندگی و پیشرفت منجر به اختلاف طبقاتی نشود و طبقه جدیدی از مرفهین بی درد به وجود نیاید و در مقابل شعار عدالت گستری موجب ظاهرگرایی و از دست رفتن سرمایه های ملی نشود و سرمایه گذاری کلان و زیرساخت های کشور مورد غفلت قرار نگیرد. علاوه بر آن جدایی از نظام بین الملل و بی توجهی به اقتصاد جهانی و به صورت ایزوله زندگی کردن و ایزوله نگه داشتن کشور از مسائل بین المللی راه حل موفقی نخواهد بود.

همه ی این ها به یک پلان اساسی نیاز دارد که مبتنی بر یک چشم انداز واقعی باشد تا برنامه های زمان بندی شده از آن ناشی شوند. انقلاب اسلامی باید تمدن نمونه و جامعه فاضله ای باشد که مشتاقان سایر ملت ها برای آشنایی با آن به جای مطالعات تئوریک درباره ی آن در خیابان های ایران اسلامی قدم بزنند و هر آن چه را می بینند تبلور تمدن اسلامی بدانند.

امام علی (سلام الله علیه) در باب شرایط زمامداران موفق می فرماید: «إنّ احقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر الله فیه»؛ “شایسته ترین فرد برای زمامداری و مدیریت جامعه کسی است که علاوه بر توانمندی و کارآمدی لازم، علم و آگاهی کافی نسبت به فرمان خدا در امور داشته باشد.”