مبحث احزاب و مسائل مربوط به آن، یکی از مهم‌ترین مسائل در حوزه‌ی علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی به حساب می‌آید. در کشور ما اولین سؤالی که در این زمینه به ذهن می‌رسد، چرایی نبود احزاب کارآمد و پایدار است. زیرا احزابی که در طول تاریخ ایران تشکیل شده‌اند، هیچ‌یک نتوانسته‌اند نقش مفیدی ایفا نمایند. احزابی که قبل از انقلاب شکل گرفتند عموماً وابسته به بیگانگان، یا احزابی شاه‌ساخته و دولتی بودند، که کاریکاتوری از دموکراسی را در ایران نمایش می‌دادند. شاه برای اقناع سران ایالات متحده‌ی آمریکا، اقدام به تاسیس دو حزب دولتی کرد که بعد از مدتی این دو را نیز تعطیل و همه را مجبور به عضویت در تنها حزب موجود، یعنی حزب رستاخیز کرد. بعد از انقلاب اسلامی هم با وجود این‌که فضا برای شکل‌گیری و فعالیت احزاب باز شد و احزاب بسیاری هم تشکیل شد، این تشکّل‌ها و احزاب، عمر طولانی نداشتند و پس از مدتی، رکود و بی‌برنامگی بر آن‌ها مسلط شد.

حزب در نگاه غربی
مفهوم «حزب» به معنای گروه و دسته‌ی سیاسی، اساسا مفهومی مدرن است که خاست‌گاه غربی دارد و  حزب با چنین مفهومی هیچ‌گاه مورد توجه و نظر  نظام جمهوری اسلامی نبوده‌است. احزابی که در غرب شکل گرفتند، غالباً هدفی جز رقابت بر سر قدرت و کسب کرسی‌های نمایندگی و ریاست نداشته و این هدف را مشروع می‌دانند. در حالی که در نظام اسلامی هیچ‌گاه قدرت نباید اصالت داشته باشد. زیرا هدف اصلی خدمت است و  قدرت تنها وسیله‌ای است برای این منظور.

حزب در نظام اسلامی
در نظام اسلامی، حزب باید به عنوان جایگاهی برای رشد و  تربیت سیاسی نیروها و ساختاری برای کار تشکیلاتی قرار بگیرد. به این معنا، هر حزبی می‌تواند برای انتخابات برنامه‌ریزی داشته باشد و اعضای خود را برای فعالیت هرچه بهتر در پست‌های سیاسی در آینده آموزش دهد. هم‌چنین حزب در این جایگاه می‌تواند محفلی باشد برای شناسایی هم‌فکران و متخصصانی که به گفتمان حزب و تشکیلات نزدیک‌تر هستند، تا در صورت پیروزی حزب در انتخابات و تشکیل دولت، نیرو‌های متخصص در هر جایگاهی بتوانند با برنامه‌ریزی قبلی فعالیت‌های خود را شروع کنند.
احساس نیاز به کار تشکیلاتی به این سبک، منجر به تأسیس حزب جمهوری اسلامی بعد از انقلاب شد. جمع شدن طیف‌های مختلف فکری با نگرش‌های متفاوت در مسائل سیاسی و اقتصادی، منتج به انحلال و تعطیلی این حزب بعد از گذشت 10 سال از تأسیس آن شد. بعد از حزب جمهوری، هیچ حزبی با این وسعت و ساختار نتوانست جایگزین آن شود و احزابی هم که بعد از آن تأسیس شدند، عموماً عمر کوتاهی داشتند و یا در حال حاضر دچار رکود و انفعال شده‌ و نقش مؤثری ایفا نمی‌کنند.

دلایل ناکارآمدی احزاب در ایران
اما سؤال این‌جاست که چه دلایلی باعث شده‌ است که ما نتوانیم احزابی با روی‌کرد اسلامی و کارآمد در عرصه سیاسی کشور تشکیل دهیم. صاحب‌نظران در این رابطه دلایلی ذکر کرده‌اند که جمع‌بندی آن در چند بند ذکر می‌شود:
1.    نبود روحیه‌ی کار جمعی در ایرانیان و تمایل به عمل فردی و در رأس و رهبری کار قرار گرفتن.
2.    ذهنیت تاریخیِ منفی نسبت به احزاب در ایران به این سبب که از ابتدای سابقه‌ی تأسیس حزب در ایران، بیشترِ احزاب یا دولتی و وابسته به شاه بودند و یا وابسته به بیگانگان و بلوک‌بندی‌های جهانی.
3.    عدم توانایی احزاب مستقل در تأمین منابع مالی و رو آوردن به کانون‌های قدرت و ثروت برای ادامه‌ی حیات خود.
4.    شکل‌گیری احزاب دولت‌ساخته بعد از به قدرت رسیدن دولت‌ها و افول آن‌ها بعد از به پایان رسیدن دولت و قدرت آن.
5.    دست زدن به اقدامات تخریبی و براندازانه توسط احزابی که دست‌شان از قدرت کوتاه مانده و خواستار بازگشت به قدرت هستند و فراموش کردن منافع ملی و اسلامی توسط این احزاب.
6.    تشکیل شدن تشکل‌ها و احزابی که فعالیت خود را به شب انتخابات محدود کرده و با پایان انتخابات فعالیت‌شان نیز به اتمام می‌رسد.
مجموع این عوامل موجب شده ‌است که در نظام جمهوری اسلامی، حزبی تمام عیار و هماهنگ با مبانی اسلامی که به پیشرفت و تعالیِ سیاسی-اقتصادی کشور کمک کند تشکیل نشود و تلاش‌هایی هم که در این زمینه صورت گرفته‌است با شکست مواجه شود.